جملات طلایی


حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است
چارلی چاپلین

سعادت آن است که انسان دنیا را همان طور که آرزو می کند ببیند
کورن

وقتی آن چه داریم می بخشیم، آن چه را نیازمند آنیم دریافت خواهیم کرد
داگلاس م لاوسن

اه نفوذ در دیگران دانستن آرزوهایشان است
دیل کارنگی

از آهسته رفتن نترس، از بی حرکت ایستادن بترس
یک مثل چینی

در دنیا فقط باید از یک چیز ترسید و آن ترس است
روزولت

شما به کوچکی آرزوی تحت سلطه خود و به بزرگی الهام‌هایی خواهید شد که بر شما سیطره دارند
جیمز آلن


زیان بار ترین عیب ها ، عیبی است که نزد صاحبش پوشیده باشد.
جالینوس



مرغان دیگری هم هستند که بالاتر می پرند.
نیچه

ندیشه کن آنگاه سخن گوی تا از لغزش برکنار باشی.
پیامبر اعظم(ص)

سخن گفتن یک نوع احتیاج است، ولی گوش دادن هنر است.
گوته

حکیم ستیزه مکن، با لجوج مباحثه منمای و با اهل تهمت مصاحبت مجوی.
خواجه نصیر

نخستین قدم، دشوارترین قدم است
ضرب المثل آلمانی

کسی که از کار خود می گریزد، از زندگی می گریزد
هنری فورد

عصاره همه مهربانی ها را گرفتند و از آن مادر را ساختند
کریستوفر مارلو

خوشبختی سراغ کسی می اید که وقت فکرکردن به بدختی هارا ندارد
رابینز

رضایت به مقدرات الهی اندوه را از بین می برد.
حضرت علی(ص)

بهترین ها و زیباترین ها را در زندگی نمیتوان دید و لمس کرد باید انها را در قلب خود حس کنیم.

هلن کلر

 راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.
 زندگی کردن در دلهایی که پس از ما می مانند ، مرگ نیست.
 به هم رسیدن آغاز است ، با هم ماندن پیشرفت ، با هم کار کردن کامیابی.
 کسانی که از ته دل گریه کردن را بلد نیستند از ته دل خندیدن را نیز بلد نیستند.
 وقتی که توقع دوست داشته شدن ما کمتر و عشق ورزیدن ما بیشتر باشد ، راز عشق بشری برماآشکارمیگردد.

 تنها چیزی که در دنیا به توافق نیازی ندارد ، دوست داشتن است. من شما را دوست دارم ولی شاید شما این را نخواهید.
 تا شما ارزش خود را ندانید ، هیچ کس ارزشتان را نخواهد دانست.

مهدی طوسی

نخستین نشانه ی فساد ترک صداقت است.
میشل دومونتی

خدمت به خلق وظیفه نیست،عبادت است.

زرتشت.

گناهی که تو را نزد خداوند شرمنده سازد بهتر است از کار نیکی که تو را به خودپسندی گرفتار سازد.

امام علی (ع)

درک کـــردن یعنی رنــج کشیدن
ارسطو

تمام خرد انسان
در دو کلمه خلاصه می شود:
صـــبر و امـــید
(الکساندر دوما)


وقتی زندگی بخواهد کسی را فاسد کند آنجه را که او آرزو در اختیارش قرار می دهد.
اسکار وایلد

علم و دانش کلیدی است که تمام درها با آن باز می شوند

آناتول فرانس


خود را فدا کنیم، بهتر است تا دیگران را نابود سازیم

مهاتاما گاندی


گفتن ْ من اشتباه کردم ْ در بعضی موارد بسیار عالی است

خوزه سیلوا












داستان های کوتاه

انیشتن و چالری چاپلین

روزی انیشتین به چارلی چاپلین هنرمند بزرگ گفت :«می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟ این است که همه کس حرف تو را می فهمد!»
چارلی هم خنده ای کرد و گفت:« تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟ این است که هیچکس حرف تو را نمی فهمد!»

تجربه
دوستی از اسکار وایلد پرسید :« به نظر تو تجربه چیست؟»
اسکار وایلد لبخند مرموزی زد و گفت:«تجربه نامی است که همه ما روی اشتباهات خود می گذاریم.»

فروشنده سمج
فروشنده جوان با هزار زحمت، بالاخره توانست رئیس شرکت را ملاقات کند. رئیس در حالی که غر می زد گفت: تو باید خیلی سمج باشی که توانستی اجازه ملاقات کردن با من را دریافت کنی. من امروز پنج فروشنده دیگــــــــر را جواب کردم.
فروشنده جوان پاسخ داد: می دانم، هر پنج نفر آن ها خود من بودم.

سرمای زمستان
دهقانی در حال بریدن و جمع کردن چوب برای زمستانش بود. چشمش به سرخ پوستی افتاد که از آن حدود می گذشت، و با خودش گفت: بهتر است که از او بپرسم امسال زمستان سرد خواهد شد یا نه، زیرا سرخ پوستان باید این موضوع را خوب بدانند. جلوی سرخ پوست را گرفت و گفت:
-ببینم فکر می کنید زمستان سردی خواهیم داشت؟
-آره زمستان سردی خواهد بود؟
دهقان بار هم به بریدن چوب ادامه داد و برید و برید و برید، تا توده ای از هیزم پشت سرش جمع کرد.
سرخ پوست دوباره رد شد و گفت: زمستان امسال هوا خیلی خیلی سرد خواهد بود.
دهقان دوباره به جمع آوری چوب مشغول شد و مقدار زیادتری جمع کرد.
سرخ پوست بار دیگر از آن حدود رد شد و در جواب دهقان گفت : زمستان امسال، سرمای هوا وحشتناک خواهد بود.
دهقان که دیگر حسابی داغ کرده بود پرسید: تو از کجا می دانی که امسال زمستان هوا آنقدر سرد خواهد شد؟
سرخ پوست با خونسردی جواب داد: ما سرخ پوستان اعتقاد داریم وقتی سفید پوستی برای زمستان چوب جمع کند،زمستان سردی خواهد بود و هر چه بیشتر جمع کند، هوا بیشتر سرد خواهد شد.

پاسخ دندان شکن پیکاسو
در نمایشگاه نقاشی که از آثار پابلو پیکاسو برگزار شده بود یکی از بازدیدکنندگان که طرفدار نقاشی کلاسیک بود نزد این هنرمند معروف رفت و گفت:« استاد من اصلا از آثار کوبیسم چیزی درک نمی کنم !»
پیکاسو با خونسردی پاسخ داد:« شما صدای چهچه پرندگان را می شنوید و لذت می برید، ضرورتی ندارد که حتما بدانید چه می گویند!»

بعدش چی؟
هنری فورد هر جمعه برای زنش از یک گل فروشی گل می خرید. یک بار از گل فروش پرسید :
آقای محترم، شما مغازه خوبی دارید.چرا یک شعبه دیگر نمی زنید؟
گل فروش گفت: بعدش چی......آقا؟
فورد گفت: بعد از مدتی نیز چندین شعبه در دیترویت(نام ایالتی در آمریکا) دایر خواهید کرد.
گل فروش گفت: بعدش چی ........آقا؟
فورد گفت: بعد هم در تمام آمریکا.
گل فروش گفت: بعدش چی......آقا؟
فورد با عصبانیت گفت: لعنت بر شیطان بعد می توانی پولدار شوی و در راحتی باشی.
گل فروش با آرامش گفت: همین حالا هم راحت هستم.
فورد سرش را پایین انداخت و رفت.

کلاه گذاری و کلاه برداری
نادر شاه افشار (1160-1148) بعد از فتح کشور هندوستان مجددا تاج سلطنت را بر سر محمد شاه هندی گذاشت.
بدین ترتیب که تاج محمد شاه که به چند میلیون جواهر مرصع مزین بود برداشته، بر سر خود نهاد و تاج خود را که ساده و در جوف آن نعل پاره برای حفظ سر، از خطر شمشیر گذاشته بود و قیمتی نداشت بر سر محمد شاه گذارد. از قضا کلاه نادر شاه چنان گشاد بود که تابینی محمد شاه زیر کلاه پنهان شد!
این کلاه برداری و کلاه گذاری بعد ها ورد زبان ظرفا شد و کم کم به صورت ضرب المثل درآمد.به طوری که هر کس در معامله یا معاشرتی طرف خود را مغبون می کند میگویند : فلانی کلاه گشادی سر فلان کس گذاشت.

هنر نمایی
عربی نزد منصور خلیفه عباسی رفت و گفت:«هنری دارم که نمایش آن باعث حیرت و شگفتی است.»
خلیفه از او خواست تا هنر خود را نشان دهد.
مرد عرب مقداری سوزن در کف یک دست گرفته و با دست دیگر یکی از آنها را از مسافت چند متری به دیوار زد و سوزن راست به دیوار نشست.
سپس سوزن دیگری را از طرف پهلو به طرف دیوار رها کرد و نوک آن در سوراخ سوزن اولی رفت.آنگاه چند سوزن را به همین ترتیب پرتاب کرد و هر یک از آنها به سوراخ دیگری قرار گرفت.
منصور از هنر نمایی آن مرد تعجب نمود و فرمان داد یکصد دینار به جایزه بدهند و یکصد ضربه شلاق هم به او بزنند.
آن مرد سراپا لرزید و گفت:« ای خلیفه مگر چه گناهی مرتکب شده ام که باید به این کیفر دچار شوم؟»
خلیفه گفت:« یکصد دینار جایزه پاداش هنرنمایی تو و یکصد ضربه شلاق هم برای اینکه وقت ما و عمر خود را برای چیزی که سودی بجایی نمی رساند ضایع ساخته ای.»

فال حافظ
می گویند وقتی اشرف افغان به ایران حمله کرد ،پسر عمه خود مگس خان را حاکم شیراز کرد.مگس خان به سر قبر حافظ رفت و تصمیم گرفت آن را خراب کند. به او گفتند دست نگهدار و قبل از اینکار تفالی از دیوان خواجه شیراز بزن و سپس تصمیمت را عملی کن.او هم قبول کرد.
تفالی زد و این بیت آمد:
ای مگس عرضه سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری.
مگس خان مات و متحیر شد و از آن جواب دندان شکن لب خود را گزید و سر به زیر انداخت.

احسنت
در شکارگاه، متوکل عباسی تیری به طرف شکار انداخت تیر او به خطا رفت و آهو به سرعت فرار کرد.
وزیر با صدای بلند گفت:« احسنت، احسنت.»
متوکل با عصبانیت فریاد کشید:« مرا مسخره می کنی؟تیر که به هدف نخورد.»
وزیر گفت:« قربان چون آهو خیلی ماهرانه فرار کرد، احسنت را به آهو گفتم نه به شما !»

احترام به محارت
کادیلاک یک آمریکایی در راه سفر به افغانستان خراب شد. هر کاری کرد نتوانست ماشین را دوباره روشن کند. سرانجام از مکانیکی که سوار بر الاغی از آنجا عبور می کرد کمک خواست. او هم کاپوت ماشین را بالا زد و با چکش شش بار به سیلندر ماشین ضربه زد. بعد هم از آمریکایی خواست تا استارت بزند و ماشین روشن شد.
آمریکایی پرسید که باید چه مبلغی بپردازد.
مکانیک:100 دلار.
آمریکایی با تعجب گفت : 100 دلار!
مکانیک:10 سنت بخاطر آن شش ضربه و 99 دلار و 90 سنت هم به این خاطر که فهمیدم که باید به کجا ضربه بزنم.
نتیجه: به تخصص افراد احترام بگذارید.

بذل و بخشش بهلول در حمام
روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند.با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد. کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند.
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت.ولی این دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند. ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران ، بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد.
حمامی متغیر گردیده پرسیدند:« سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟»
بهلول گفت:«مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا
شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بکنید.»

نوکر
سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند،
خوشش آمد و گفت:«بادنجان طعامی خوش است.»
نوکرش درباره خواص و خواص و خوبی بادنجان خیلی تعریف کرد.
روزی دیگر برای سلطان دلمه بادنجان آوردند. سلطان را درد دل شدید عارض شد و گفت:« بادنجان عجب چیز بدی است.»
نوکر باز از مضرات بادنجان سخن ها گفت.
سلطان گفت:«ای مردک قبلا راجع به بادنجان تعریف می کردی.»
نوکر گفت:«من نوکر توام،نه نوکر بادنجان!»

موقعیت زن
یکی از خبرنگاران ضمن مصاحبه با وینستون چرچیل نخست وزیر فقید انگلستان محترمانه از وی پرسید:«نظرتان درباره این پیش بینی که در سال 2000 زنها حکومت خواهند کرد چیست؟»
چرچیل لبخند معروف سیاست مابانه خود را تحویل خبرنگار داد و گفت:«پیش بینی لازم ندارد،همین الان نیز همین کار را می کنند!»


صدور فرمان سواد
وقتی افغان ها، اصفهان را تسخیر و تخت سلطنت صفویه را واژگون کرده و خود به جای آنان نشسته بودند،یکی از رفقای زمان طفولیت اشرف افغان به دربار آمده، یادآور شد که قرار بر آن گذارده بودند که هرگاه یکی از آن دو تن به مقامی نایل گردید به دیگری نیز شغلی اعطا کند.
اشرف گفت:« هر شغلی را می خواهی بگو بدهم!»
آن مرد گفت:« به نظر من شغل شیخ الاسلامی بد نیست و دارای احترام بیشتری است.»
اشرف رو به صدراعظم کرده و گفت :«فورا فرمان شیخ الاسلامی را درباره او صادر کن.»
صدر اعظم گفت:«این آقا سواد ندارد. چگونه فرمان شیخ الاسلامی را درباره او صادر کنم؟»
اشرف رو به صدراعظم کرده و گفت:« اشکالی ندارد ،یک فرمان سواد هم برای او صادر کن.»


شوخی جندقی
می گویند پسر یغمای جندقی از پدر پرسید:« پدرجان بعد از مرگ تو دلت می خواهد که من چکاره بشوم؟»
یغما گفت:«پسر جان برو حکیم شو.»
پرسید:«فلسفه این کار چیست؟»
یغما گفت:«برای این که هر چه از این جنس دو پا را از مرگ نجات دهی ،اجر دنیا داری و آنچه از آنها بکشی اجر اخرت داری.»

پیشگویی
منجم لویی چهاردهم، زمان مرگ یکی از نزدیکان او را پیش بینی کرده بود.از قضا پیشگویی او درست از آب درآمد و آن شخص در زمان اعلام شده مرد.
لویی از این قضیه برآشفت و درصدد کشتن منجم برآمد. به همین دلیل او را احضار کرد و گفت:« تو که این همه مهارت در نجوم داری ایا نمی دانی خودت چه وقت خواهی مرد؟»
منجم که دریافته بود چه خوابی برایش دیده اند،فورا گفت:« زمان دقیقش را نمی دانم .اما در طالع خود دیده ام که سه روز قبل از اعلیحضرت خواهم مرد.»

غذای اسرار آمیز
خانم هادفیلد یکی از نویسندگان صفحات آشپزی مجلات مخصوص بانوان، در انگلستان ماجرای جالب زیر را به عنوان یک خاطره تعریف می کند.:
هنگامی که من و شوهرم به آپارتمان جدید نقل مکان کردیم، دوستانمان هدایای گوناگونی برای ما آوردند که ما کلی خوشحال ساخت،ولی یکی از آنها بسیار اسرار آمیز بود.یک بسته کوچک که رویش این یادداشت به چشم می خورد :
« شام برای دو نفر،لطفا در یخچال قرار دهید و فقط زمانیکه خسته اید و حوصله غذا پختن را ندارید باز کنید.»
یک هفته بعد ، سرانجام یک چنین روزی فرارسید و ما به سراغ بسته اسرار آمیز رفتیم و آن را از یخچال درآورده ، و با کنجکاوی تمام باز کردیم.
درون آن یک اسکناس ده پوندی نو همراه با یادداشتی به شرح زیر وجود داشت :
« به رستوران دلخواه خود بروید و شب خوبی را بگذرانید.»

توجه بیشتر
آگاتا کریستس، نویسنده داستان های جنایی و پلیسی، همسر یک باستان شناس بود.روزی از او پرسیدند چگونه می تواند با شوهری بسر برد که همه ذهن و فکرش متوجه دنیای قدیم است؟
آگاتا کریستی گفت:«همه زنها باید آرزو داشته باشند که شوهرشان باستان شناس باشد.برای آنکه هر چه پیرتر شوند شوهرش بیشتر به آنها توجه می کند.»

هر کس در جستجوی چیزی
روزی یکی از منتقدین پیش برنارد شاو آمد و در ضمن صحبت کردن به شوخی گفت:«تو بزرگترین مرد روزگاری ولی فقط یک عیب داری.»
شاو با سادگی پرسید:«چه عیبی دارم؟»
گفت :« زیاد دنبال مال دنیا می روی .»
شاو پس از لحظه ای سکوت پرسید:« تو دنبال چه چیزی می روی؟»
منتقد گفت:«من به دنبال فضیلت و شرف هستم.»
شاو خندید و گفت:«مساله حل شد.هر کس به دنبال چیزی می رود که ندارد!»

چرا نگرانید...!
تنها دو چیز وجود دارد که موجب نگرانی شما می گردد.هر چیزی که سلامتی شما را تضمین می کند یا این که مریضتان می کند. اگر سالم هستند که موردی برای نگرانی وجود ندارد، اما اگر مریض هستید، تنها دو چیز وجود دارد که موجب نگرانیتان می شود.
چیزهایی که شما را دوباده سالم می کند یا منجر به مرگتان می گردد. اگر سالم شدید که موردی برای نگرانی وجود ندارد. اما اگر مردید دو مورد برای نگرانی وجود دارد.
چیزهایی که شما را به بهشت می برند یا به جهنم. اگر به بهشت رفتید که نگرانی وجود ندارد اما اگر به جهنم رفتید آن قدر سرگرم دست دادن و خوش و بش کردن با رفقای قدیمیتان می شوید که دیگر وقتی برای نگرانی نخواهید داشت. پس چرا نگرانید؟

نیکوکاری برنارد شاو
برنارد شاو را به مجلس ضیافتی که برای جمع آوری اعانه به نفع بینوایان تشکیل شده بود، دعوت کردند.
برنارد شاو با خانمی بسیار زشت و پیر شروع به رقصیدن کرد.
خانم پیر که بسیار به وجد آمده بود و گفت:«راستی خیلی به من لطف کردید و من از این افتخاری که نصیبم شده است تشکر می کنم.:
برنارد شاو گفت:«چون این مجلس را برای نیکی برپا کرده اند جز این،نیکی دیگری از من ساخته نبود.»

علاج درد
بیماری نزد پزشک رفت و گفت: دکتر به دادم برسید. از سردردهای وحشتناک، دارم دیوانه میشم.
دکتر پس از معاینه ای بیمار گفت: نقطه ی درد مربوط به انگشت شست پایتان است اگر خیلی ناراحتید، باید آن را قطع کنیم!
- ولی دکتر، گمان نمی کنید این یک درد معمولیه که با خوردن آسپرین هم رفع می شه؟
مسکن های قوی شاید برای چند دقیقه موثر باشند ولی چاره اساسی درد این است که شست پایتان را قطع کنیم!
بیمار با خودش گفت: این پزشک از طبابت چیزی نمی داند.از این رو به بسیاری از پزشکان شهر نیز مراجعه کرد، که آنها نیز همین جواب را دادند.
بیمار که طاقتش تمام شده بود و دیگر نمیتوانست با آن سر درد زندگی کند، سرانجام رضایت داد که انگشت شست پایش را قطع کنند.
بعد از عمل با خودش گفت: حالا که این طور شد، لااقل یک مقدار به سر و وضعم برسم. بیمار به کفش فروشی رفت و فروشنده از او پرسید:
-ببخشید شست پای شما چاق است یا لاغر؟
-مگر برای انتخاب کفش فرقی هم دارد؟
- البته که دارد اگر شست پایتان چاق باشد و کفش های معمولی بپوشید، به پایتان فشار شدیدی می آورد و به سردردهای وحشتناک دچار می شوید.


رفع خستگی
شارل بوآیه هنرمند معروف فرانسوی چند روز مرخصی گرفته بود و برای اینکه از هر حیث خیالش راحت باشد، به یک دهکده دورافتاده پناه برد.
اولین شب را روی تخت چوبی و بدون تشک یکی از مهمانخانه های کثیف ده به سر برد.
صبح،صاحب مهمانخانه به محض دیدن او گفت:« امیدوارم که به آقا بد نگذشته و خوب خوابیده باشید!»
هنرمند فرانسوی جواب داد:« بلی بد نبود.گاهگاهی از جا بلند می شدم و رفع خستگی می کردم.»

قیمت امیر تیمور
امیر تیمور در حمام بود.به دلاک گفت:«پسر ! من به چند می ارزم؟»
دلاک رند جواب داد:« قربان 10 دینار.»
امیر گفت:« نادان بی شعور تنها این لنگ که من به کمر بسته ام 10 دینار می ارزد.»
دلاک جواب داد:« قربان با لنگ حساب کردم.»

سوال جدی
همسر «ساشا گیتری» هنرمند شوخ و بذله گوی فرانسوی می گوید:«در اولین ماه های آشنایی با «ساشا» یک روز خیلی جدی به او گفتم :«عزیزم!من تو را خیلی دوست دارم.تو چطور؟»
او جواب داد:«من هم مثل تو خیلی خودم را دوست دارم!»

خاصیت عمومی
از چارلی چاپلین هنرپیشه معروف پرسیدند:«آیا شما از زنهای پرچانه خوشتان می آید ؟»
چارلی خندید و جواب داد : « مگر نمونه دیگری هم وجود دارد؟»

جواب دیپلماسی
یک شب تالیران وزیر خارجه ناپلئون ،میان دو خانم که یکی زشت و دیگری بی نهایت زیبا بود نشسته بود . و البته بنا به غریزه طبیعی،به خانم خوشگلتر توجه زیادتری داشت.
خانم زشت برای اینکه این معنی را به او بفهماند پرسید :« آقای وزیر خارجه ! اگر ما دونفر به دریا بیفتیم ،شما کدان یک را زودتر نجات خواهید داد ؟»
تالیران سری تکان داد و گفت:«خانم، من مطمئن هستم که شما مثل یک ماهی شنا می کنید.»

شکایت
در زمان آغامحمدخان قاجار شخصی از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبت داشت، نزد صدر اعظم شکایت برد و صدر اعظم می دانست که حق با شاکی است، گفت:« اشکالی ندارد، می توانی به اصفهان بروی.»
- « اصفهان در اختیار برادر شماست.»
- « پس به شیراز برو.»
- « شیراز هم در اختیار خواهرزاده شماست.»
- « به بروجرد برو.»
- « یکی از اقوام شما در آنجاست.»
- « به تبریز برو.»
- « نوه شما آنجاست.»
صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت فریاد زد :«چه می دانم،برو به جهنم.»
مرد با خونسردی گفت :«متاسفانه آنجا هم مرحوم پدر شماست!»

وفای آزمایش شده
از چارلی چاپلین پرسیدند:«وفادارترین زنها کدامند؟مو طلائی ها،مو خرمایی ها و یا مو مشکی ها؟!»
چارلی خنده ای کرد و پاسخ داد:«معلوم است ، مو خاکستری ها !»

تتبع
یکی از کســــانی که دعوی شعر و شاعری می کرد این غزل جامی را به نزدش برد و گفت شما در این شعر گفته اید
بسکه در جان فکار و چشم بیدارم توئی
هر که پیدا می شود از دور پندارم توئی
بعد از آنکه غزل را به اتمام رسانید،بر مطلع غزل ایشان اعتراض کرد و گفت:« شما در این مطلع فرموده اید هر که پیدا می شود از دور پندارم توئی، شاید خری یا گاوی پیدا شود!»
جامی گفت:«باز پندارم توئی!»

غذای لذیذ و دانشمندان
روزی مردی وارد خانه «دکارت» فیلسوف و ریاضیدان مشهور شده و دید که او مشغول خوردن غذای لذیذی است.از دیدن آن غذا متعجب شد و گفت:« معلوم می شود که دانشمندان هم از غذاهای لذیذ و خوشمزه خوششان می آید.»
دکارت لبخندی زد و گفت:« پس تا به خیال می کردی چیزهای خوب فقط اختصاص به احمق ها دارد؟»

مشورت با برنارد شاو
یک روز نویسنده جوانی نزد مرحوم برنارد شاو نویسنده انگلیسی رفت و گفت :«آقای شاو شغل من نویسندگی است و قصد دارم ازدواج کنم ،به عقیده شما اینکار را بکنم یا نه؟»
برنارد شاو ریشش را خاراند و گفت:«به نظر من، نه!»
جوان پرسید:«چرا آقای شاو؟مگر شما هم زن گرفتن را حماقت می دانید؟»
شاو جواب داد:« زن گرفتن حماقت نیست ،اما زنی که آنقدر احمق باشد که حاضر بشود همسری تو را قبول کند،لایق زناشویی نیست.»

احادیثی در مورد ایثار


فَضلُ الإیثارِ

ارزش ایثار

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الإیثارُ أعلى‏ المَکارِمِ .

امام على علیه السلام : ایثار ، برترین صفت عالى انسانى است .

v عنه علیه السلام : الإیثارُ شِیمَةُ الأبرارِ .

امام على علیه السلام : ایثار ، خوى نیکوکاران است .

v عنه علیه السلام : الإیثارُ أحسَنُ الإحسانِ ، وأعلى‏ مَراتِبِ الإیمانِ .

امام على علیه السلام : ایثار ، نکوترین نیکوکارى و بالاترین مرتبه ایمان است .

v عنه علیه السلام : الإیثارُ أفضَلُ عِبادةٍ ، وأجَلُّ سِیادةٍ .

امام على علیه السلام : ایثار ، برترین عبادت و بزرگترین سرورى است .

v عنه علیه السلام : أفضلُ السَّخاءِ الإیثارُ .

امام على علیه السلام : برترین بخشندگى ، ایثار است .

v عنه علیه السلام : عامِلْ سائرَ النّاسِ بالإنصافِ ، وعامِلِ المؤمنینَ بالإیثارِ .

امام على علیه السلام : با دیگر مردمان به انصاف رفتار کن و با مؤمنان به ایثار .

v عنه علیه السلام : غایةُ المَکارمِ الإیثارُ .

امام على علیه السلام : اوج مکارم اخلاق ، ایثار است .

v عنه علیه السلام : بالإیثارِ یُسْتَرَقُّ الأحرارُ .

امام على علیه السلام : با ایثار ، آزادگان به بندگى کشیده مى‏شوند .

فضلُ المُؤْثِرینَ‏

«وَالّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ» .

ارزش ایثارگران‏

«وکسانى که پیش از آمدن مهاجران در دیار خود [ مدینه ]بوده‏اند وایمان آورده‏اند، آنهایى را که به سویشان مهاجرت کرده‏اند دوست مى‏دارند و از آنچه مهاجران را داده مى‏شود در دل احساس نیاز [ و حسد ]نمى‏کنند و آنان را بر خویش بر مى‏گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و آنان که از بخل خویش در امانند رستگارانند».

v أبو هُریرةَ : جاءَ رجُلٌ إلى‏ النّبیِّ صلى الله علیه وآله ، فَشَکا إلَیه الجُوعَ ، فَبَعثَ رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله إلى‏ بُیوتِ أزواجِه فقُلْنَ : ما عندَنا إلّا الماءُ . فقالَ رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : مَن لِهذا الرّجُلِ اللّیلةَ ؟ فقالَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام : أنا له یا رسولَ اللَّهِ . وأتى‏ فاطمةَ علیها السلام فقالَ لها : ما عندَکِ یا ابنةَ رسولِ اللَّهِ ؟ فقالتْ : ما عندَنا إلّا قُوتُ العَشِیّةِ ، لکِنّا نُؤثِرُ ضَیْفَنا ، فقالَ علیه السلام : یا ابنةَ محمّدٍ ، نَوِّمی الصِّبْیَةَ وأطفئی المِصْباحَ . فلَمّا أصْبَحَ علیٌّ علیه السلام غَدا على‏ رسولِ اللَّهِ صلى الله علیه وآله فأخبَرهُ الخبَر ، فلَمْ یَبْرَحْ حتّى‏ أنزلَ اللَّهُ‏ عزّ و جل : «ویُؤثِرون ...» .

ابو هریره : مردى نزد پیامبر صلى الله علیه وآله آمد و از گرسنگى شکوِه کرد . رسول خدا صلى الله علیه وآله کسى را به خانه‏هاى همسران خود فرستاد . امّا آنان گفتند : جز آب چیزى نداریم . رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود : چه کسى امشب این مرد را میهمان مى‏کند ؟ على بن ابى طالب علیه السلام عرض کرد : یا رسول اللَّه ! من او را میهمان مى‏کنم . سپس نزد فاطمه علیها السلام آمد و گفت : غذا چه دارى اى دخت رسول خدا ؟ فاطمه عرض کرد : جز شام شب چیزى نداریم ، امّا میهمان را بر خویشتن مقدم مى‏داریم . آن حضرت فرمود : اى دخت محمّد ! بچّه‏ها را بخوابان وچراغ را خاموش کن . چون بامداد على علیه السلام نزد پیامبر صلى الله علیه وآله آمد و ماجرا را برایش گفت دیرى نپایید که خداوند عزّ و جل آیه «و از خود گذشتگى مى‏کنند ...» را نازل فرمود .

v عائشةُ : ما شَبِعَ رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله ثَلاثةَ أیّامٍ مُتَوالیةٍ حتّى‏ فارَقَ الدُّنیا . ولَو شاءَ لَشَبِعَ ، ولکنَّهُ کانَ یُؤْثِرُ على‏ نَفْسِهِ .

عایشه : رسول خدا صلى الله علیه وآله تا زمانى که از دنیا رفت هرگز سه روز پیاپى سیر غذا نخورد . و اگر مى‏خواست مى‏توانست خود را سیر کند اما دیگران را بر خود مقدم مى‏داشت .

v أبو الطُّفَیلِ : اشتَرى‏ علیٌّ علیه السلام ثَوباً ، فأعجَبَهُ فتَصدَّقَ بهِ ، وقالَ : سَمِعتُ رسولَ اللَّهِ صلى الله علیه وآله یقولُ : مَن آثرَ على‏ نفسِهِ آثَرهُ اللَّهُ یومَ القیامةِ الجَنّةَ .

ابوالطفیل : على علیه السلام جامه‏اى خرید که از آن خوشش آمد . پس آن را صدقه داد و فرمود : از پیامبر خدا صلى الله علیه وآله شنیدم که مى‏فرمود : هر کس ایثار کند خداوند در روز رستاخیز بهشت را بدو بخشد .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : کانَ عندَ فاطمةَ علیها السلام شَعیرٌ ، فجعَلُوهُ عَصِیدةً ، فلمّا أنضَجُوها ووَضَعوها بینَ أیدِیهِمْ جاءَ مِسکینٌ ، فقالَ المِسکینُ : رَحِمَکُمُ اللَّهُ ، فقامَ علیٌّ علیه السلام فأعطاهُ ثُلْثاً . فلَمْ یَلْبَثْ أنْ جاءَ یتیمٌ ، فقالَ الیتیمُ : رَحِمَکُمُ اللَّهُ ، فقامَ علیٌّ علیه السلام فأعطاهُ الثُّلثَ . ثُمَّ جاءَ أسیرٌ ، فقالَ الأسیرُ : رَحِمکُمُ اللَّهُ ، فأعطاهُ علیٌّ علیه السلام الثُّلثَ ، وما ذَاقُوها . فأنْزَلَ اللَّهُ سبحانَهُ الآیاتِ فیهِمْ ، وهِیَ جَاریةٌ فی کلِّ مؤمنٍ فَعَلَ ذلکَ للَّهِ‏ عزّ و جل .

امام صادق علیه السلام : فاطمه علیها السلام مقدارى جو در خانه داشت و از آن کاچى تهیه کرد . چون آماده شد و آن را در برابر خود نهادند (تا تناول کنند) بینوایى از راه رسید و گفت : خداوند شما را رحمت کند . پس ، على برخاست و یک سوم غذا را به او داد . دیرى نپایید که یتیمى آمد و گفت : خدایتان رحمت کناد . پس ، على علیه السلام برخاست و یک سوم دیگر را به او داد . سپس اسیرى از راه رسید و گفت : رحمت خدا بر شما باد . على علیه السلام یک سوم باقیمانده را نیز بدو داد و خود هیچ از آن نچشیدند . پس ، خداوند سبحان این‏آیات را درباره ایشان فروفرستاد و این آیات بر هر مؤمنى که به خاطر خداوند عزّ و جل چنین ایثارى کند نیز صادق است .


2) الإجارَة - اجاره‏

الإجارَةُ

«أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیّاً وَرَحْمَةُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ» .

«قالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» .

اجاره‏

«آیا آنان رحمت پروردگارت را قسمت مى‏کنند؟ روزى آنان در زندگى دنیا را ما میان ایشان قسمت مى‏کنیم. و درجات ومراتب برخى را بر برخى دیگر برترى دادیم تا یکدیگر را به خدمت گیرند. و رحمت پروردگارت از آنچه آنها گرد مى‏آورند، بهتر است».

«یکى از آن دو گفت: اى پدر! او را به کار گیر، همانا بهترین کسى که مى‏توانى به‏کار گیرى شخص نیرومند درستکار است».

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام - فی قولِهِ تعالى‏ : «نحنُ قَسَمنا بینهم معیشَتهم» - : أخبرَنا سبحانَه أنَّ الإجارةَ أحدُ مَعایشِ الخَلْقِ ، إذ خالفَ بحکمتِهِ بینَ هِمَمِهم وإرادتهِم وسائرِ حالاتِهم ، وجعلَ ذلکَ قِواماً لِمَعایِشِ الخَلْقِ ، وهُو الرّجُلُ یَستأجِرُ الرّجُلَ ... ولو کانَ الرّجُلُ منّا یُضْطَرُّ إلى‏ أن یکونَ بَنّاءً لنفسهِ أو نَجّاراً أو صانعاً فی شی‏ءٍ مِن جمیعِ أنواعِ‏الصَّنائعِ لنفسِهِ ... ما استقامَتْ أحوالُ العالَمِ بتلکَ ، ولا اتّسعُوا لَه ، ولَعَجِزوا عَنهُ ، ولکنّهُ أتْقَنَ تدبیرَهُ لِمخالَفتِهِ بینَ هِمَمِهِم ، وکلُّ ما یُطلَبُ مِمّا تَنصَرِفُ إلیهِ همّتُهُ ممّا یَقومُ بهِ بعضُهُم لبعضٍ ، ولِیَستَغنیَ بعضُهُم ببعضٍ فی أبوابِ المَعایِشِ الّتی بها صَلاحُ أحوالِهِم .

امام على علیه السلام - در باره آیه «ما روزى ایشان را میانشان قسمت مى‏کنیم» - : خداوند سبحان با این آیه به ما خبر داده که اجاره یکى از راههاى معیشت مردمان است ؛ زیرا ، با حکمت خود ، خواستها و همّتها و دیگر احوال ایشان را متفاوت و دیگرگون قرار داد و این امر را مایه قوام معیشت خلق ساخت ؛ چون یک مرد مردى دیگر را اجیر مى‏کند ... اگر مردى از ما ناچار شود کار بنّایى یا نجّارى و یا صنعتگرى دیگر پیشه‏ها را براى خویش ، انجام دهد با این وضعیت کارهاى دنیا روبراه نمى‏شود و آنها نیز فرصتش را ندارند و به یقین از انجام آن ناتوانند . امّا خداوند به این صورت تدبیرى دقیق کرد که خواسته‏هایشان را گونه‏گون سازد و خواسته هر کس که به چیزى تعلق گرفت هر یک براى دیگرى آن را انجام دهد ؛ و هر کدام با کمک دیگرى آن طور که مصلحت‏حالش‏اقتضا دارد ، امور زندگانى‏اش را پیش ببرد .

کَراهةُ إجارةِ النَّفْسِ‏

کراهت اجیر شدن‏

v عمّارُ السّاباطیُّ : قلتُ لأبی عبدِ اللَّهِ علیه السلام : الرّجُلُ یَتّجِرُ ، فإنْ هُو آجَرَ نَفسَهُ اُعطِیَ ما یُصِیبُ فی تجارتِهِ ، فقالَ : لا یُؤاجِرْ نفسَهُ ، ولکنْ یَسترزِقُ‏اللَّهَ‏عزّ و عجل ویَتَّجِرُ ، فإنّهُ إذا آجَرَ نفسَهُ حَظَرَ على‏ نفسِهِ الرِّزْقَ .

عمار ساباطى : به ابو عبداللَّه (امام صادق علیه السلام) عرض کردم : انسان مى‏تواند تجارت کند با این حال اگر خودش را اجیر (دیگرى) سازد ، به اندازه‏اى که خودش تجارت کند به او داده مى‏شود . فرمود : اجیر نشود ، بلکه از خداوند بزرگ روزى طلبد و دست به تجارت زند ؛ زیرا اگر مزدورى کند ، مانع روزى خود شده‏است .

الدَّلَّالُ فی الإجارَةِ

دلّالى در اجاره‏

v محمّدُ بنُ مسلمٍ عن أحدِهِما علیهما السلام : أ نَّهُ سُئلَ عنِ الرَّجُلِ یَتَقبّلُ بالعَمَلِ فلا یَعملُ فیهِ ویَدفَعُهُ إلى‏ آخرَ فیربَحُ فیهِ ، قالَ : لا ، إلّا أن یَکونَ قد عَمِلَ فیهِ شَیئاً .

محمّد بن مسلم : از امام باقر یا صادق علیهما السلام ، پرسیده شد : فردى کارى را مى‏پذیرد امّا خودش آن را انجام نمى‏دهد بلکه به دیگرى وا مى‏گذارد و در این میان سود مى‏برد ، فرمود : نه ، مگر آن که خودش نیز مقدارى از آن کار را انجام دهد .

ظُلمُ الأجیرِ

ستم کردن در حقّ مزدبَر

رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : مَن ظَلَمَ أجِیراً أجرَهُ أحبَطَ اللَّهُ عَملَهُ وحَرّمَ علَیهِ رِیحَ الجَنّةِ ، وإنّ رِیحَها لَتُوجَدُ مِن مَسیرَةِ خَمسِمائةِ عامٍ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : کسى که مزد مزدبَر (کارگر) را کم دهد خداوند عملش را باطل گرداند و بوى بهشت را که از مسافت پانصد ساله به مشام مى‏رسد بر وى حرام کند .

v عنه صلى الله علیه وآله : ظُلمُ الأجِیرِ أجرَهُ مِن الکبائرِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : کم دادن مزد مزدبَر (کارگر) از گناهان بزرگ است .

إعلامُ الاُجرةِ وَأدَبُ إعطائِها

تعیین کارمزد و آداب مزد دادن‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : أعطُوا الأجیرَ أجرَهُ قَبلَ أنْ یَجِفَّ عَرَقُهُ ، وأعْلِمْهُ أجرَهُ وهُو فی عملِهِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : مزد کارگر را بدهید پیش از آن که عرقش خشک شود و در همان حال کار ، مزدش را برایش مشخص کنید .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : نَهى‏ [رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله‏] أن یُسْتَعمَلَ أجیرٌ حتّى‏ یُعلمَ ما اُجرتُهُ .

امام على علیه السلام : پیامبر خدا صلى الله علیه وآله نهى فرمود از این که کارگرى ، پیش از تعیین مزدش ، به کار گرفته شود


3) الأجل‏ - اجل‏

الأجَلُ‏

اجل‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : خَلَقَ الآجالَ فأطالَها وقَصَّرَها ، وقدَّمَها وأخَّرَها ، ووصَلَ بالموتِ أسبابَها .

امام على علیه السلام : (خداوند) اجلها (مدّت عمر) را مقدّر ساخته ، برخى را کوتاه و برخى را درازگردانید وپاره‏اى را پس وبرخى را پیش انداخت و عوامل آنها را به مرگ پیوند داد (موجبات به سرآمدن اجل را فراهم آورد) .

v عنه علیه السلام : لا شی‏ءَ أصدقُ مِن الأجلِ .

امام على علیه السلام : چیزى راست‏تر از اجل و مرگ نیست .

v عنه علیه السلام : نِعْمَ الدَّواءُ الأجلُ .

امام على علیه السلام : اجل چه خوب دارویى است .

v عنه علیه السلام : نَفَس المَرءِ خُطاهُ إلى‏ أجَلِهِ .

امام على علیه السلام : نَفَسهاى آدمى گامهاى او به سوى مرگ است .

الأجَلُ حِصْنٌ حَصِینٌ‏

«وَما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَاباً مُؤَجَّلاً» .

اجل دژى استوار است‏

«هیچ کس جز به فرمان خدا نمى‏میرد، مهلتى است تعیین شده».

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : کفى‏ بالأجلِ حارِساً .

امام على علیه السلام : نگهبانى اجل کافى است .

v عنه علیه السلام : الأجَلُ حِصْنٌ حَصِینٌ .

امام على علیه السلام : اجل ، دژى استوار است .

لکلِّ شی‏ءٍ أجَلٌ‏

هر پدیده‏اى عمرى دارد

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : إنّ لکلِّ شی‏ءٍ مُدّةً وأجَلاً .

امام على علیه السلام : هر چیزى را مدتى است و پایانى .

v عنه علیه السلام : جَعلَ اللَّهُ لکلِّ شی‏ءٍ قَدْراً ، ولکلِّ قَدْرٍ أجَلاً .

امام على علیه السلام : خداوند براى هر چیزى اندازه‏اى گذاشته است و براى هر اندازه‏اى سرآمدنى .

لکلِّ اُمّةٍ أجَلٌ‏

«وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَلا یَسْتَقْدِمُونَ» .

«وَما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلّا وَلَها کِتَابٌ مَعْلُومٌ * ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَما یَسْتَأْخِرُونَ» .

هر امّتى اجلى (سرآمدى) دارد

«هر امتى را مدّت عمرى است و چون اجلشان در رسد نه ساعتى از آن تأخیر کنند و نه پیشى گیرند».

«هیچ قریه‏اى را هلاک نکردیم مگر آن که اجل معینى داشتند. هیچ امتى از اجل خویش نه پیش مى‏افتد و نه پس مى‏ماند».

الأجَلُ المُعَلَّقُ وَالأجَلُ المحتُومُ‏

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَى‏ أَجَلاً وَأَجَلٌ مُسَمّىً عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ» .

اجل معلّق واجل محتوم‏

«اوست که شما را از گِل بیافرید و عمرى مقرّر کرد واجل حتمى نزد اوست. با این همه، شما تردید مى‏ورزید».

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام - فی تفسیرِ الآیةِ - : الأجلُ الّذی غَیرُ مُسمّى مَوقوفٌ ، یُقدِّمُ مِنه ما شاءَ ، ویؤخِّرُ مِنه ما شاءَ ، وأمّا الأجَلُ المُسمّى‏ فهُوَ الّذی یَنزِلُ مِمّا یُریدُ أنْ یکونَ مِن لیلةِ القَدْرِ إلى‏ مِثلِها مِن قابِلٍ ، فذلک قولُ اللَّهِ : «فَإِذَا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَلا یَسْتَقْدِمُونَ» .

امام صادق علیه السلام - در تفسیر آیه یاد شده - : اجل نامعلوم (غیرمسمّى) موقوف و معلّق است و به خواست خدا پس و پیش مى‏شود . امّا اجل معلوم (مسمّى) آن است که از شب قدر تا شب قدر سال آینده مقدّر مى‏فرماید و این است سخن خداوند که : «چون اجلشان در رسد ساعتى از آن پس و پیش نیفتد» .

ما یَدفعُ الأجَلَ المُعلَّقَ‏

آنچه اجل معلّق را دور مى‏کند

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : بالصَّدَقةِ تُفْسَحُ الآجالُ .

امام على علیه السلام : با صدقه دادن ، عمرها طولانى مى‏شود .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : یَعیشُ النّاسُ بإحسانِهِم أکثرَ مِمّا یَعیشُونَ بأعمارِهِم ، ویَموتُونَ بذُنوبِهِم أکثرَ مِمّا یَموتُونَ بآجالِهِم .

امام صادق علیه السلام : مردم بیش از آن که با عمر خود زندگى کنند ، با احسان و نیکوکارى خویش مى‏زیند . و بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل خود بمیرند بر اثر گناهان خویش در مى‏گذرند .


4) الآخِرةُ - آخرت‏

الآخِرةُ

«مَنَ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَالَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ» .

آخرت‏

«هر کس کِشت آخرت را بخواهد به کشته‏اش مى‏افزاییم و هرکس کشت دنیا را بخواهد از همان به او عطا مى‏کنیم و در آخرت بهره و نصیبى ندارد».

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الدُّنیا مُنْیةُ الأشْقِیاءِ ، الآخِرةُ فَوزُ السُّعَداءِ .

امام على علیه السلام : دنیا آرزوى بدبختان است و آخرت پیروزى نیکبختان .

v عنه علیه السلام : عَلَیْکَ بالآخِرَةِ تأتِکَ الدُّنیا صاغِرةً .

امام على علیه السلام : به آخرت چنگ درزن ، دنیا برایت کوچک آید .

v عنه علیه السلام : إنّ الدُّنیا مُنقَطِعةٌ عنکَ ، والآخِرةَ قریبةٌ منکَ .

امام على علیه السلام : همانا دنیا از تو جدا شدنى و آخرت به تو نزدیک است .

عَظَمةُ ما فی الآخِرةِ

«انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً» .

عظمت امور آخرت‏

«بنگر که چگونه برخى از ایشان را بر برخى دیگر برترى داده‏ایم ودرآخرت درجات وبرتریها، برتر و بالاتر است».

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : وکلُّ شی‏ءٍ مِن الدُّنیا سَماعُهُ أعظمُ مِن عِیانهِ ، وکلُّ شی‏ءٍ مِن الآخرةِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ ، فَلْیَکْفِکُم مِن العِیانِ السَّماعُ ، ومِن الغَیبِ الخَبَرُ .

امام على علیه السلام : و هر چیز دنیا ، شنیدن آن بزرگتر از دیدن آن است ؛ و هر چیز آخرت ، دیدن آن بزرگتر از شنیدن آن است . پس ، به جاى دیدن آخرت و مشاهده آنچه از دیدگان شما پنهان و در پس پرده غیب است ، به همان شنیدن و خبر یافتن (توسط پیامبران) اکتفا کنید .

الآخِرةُ دارُ القَرارِ

«یا قَوْمِ إِنَّمَا هذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ القَرَارِ» .

آخرت ، سراى ماندگار

«اى قوم من! این زندگى دنیا کالایى بیش نیست. و این آخرت است که سراى بقاست».

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : مَن عَمَّر دارَ إقامتِهِ فهُوَ العاقلُ .

امام على علیه السلام : کسى که خانه‏ماندگارى خود را آباد سازد ، خردمند است .

v عنه علیه السلام : الدُّنیا أمَد ، الآخرةُ أبَدٌ .

امام على علیه السلام : دنیا تمام شدنى است ، آخرت همیشگى است .

فضلُ الآخرةِ

«قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏» .

برترى آخرت‏

«بگو: کالاى دنیا اندک است و آخرت براى کسى که تقوا داشته باشد بهتر است».

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : لَیسَ عنِ الآخرةِ عِوَضٌ ، ولَیستِ الدُّنیا للنَّفْسِ بِثَمَنٍ .

امام على علیه السلام : آخرت هیچ جایگزینى ندارد و دنیا بهاى آدمى نیست .

ذِکرُ الآخِرةِ

یاد آخرت‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : ذِکرُ الآخرةِ دَواءٌ وشِفاءٌ، ذِکرُالدُّنیا أدْوَأُ الأدواءِ.

امام على علیه السلام : یاد آخرت داروست و درمان ، یاد دنیا بدترین درد و بیمارى است .

v عنه علیه السلام : مَن أکثَرَ مِن ذِکرِ الآخِرةِ قَلَّتْ مَعصیتُهُ .

امام على علیه السلام : هر کس که زیاد به یاد آخرت باشد ، گناه و نافرمانى او کم شود !

العَمَلُ للآخِرةِ

کار براى آخرت‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : اعمَلْ لِدُنیاکَ کأنّکَ تَعیشُ أبداً ، واعمَلْ لآخرتِکَ کأنّکَ تَموتُ غَداً .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : براى دنیاى خود چنان کار کن که گویى جاودانه مى‏زیى و براى آخرتت چنان کار کن که گویى فردا خواهى مرد .

v عنه صلى الله علیه وآله : مَن أصبَحَ وأمسى‏ والآخِرةُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللَّهُ الغِنى‏ فی قلبِهِ ، وجَمَع لَه أمرَهُ ، ولَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّى‏ یَستکمِلَ رزقَهُ . ومَن أصبحَ وأمسَى‏ والدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الفَقْرَ بینَ عینَیهِ ، وشتَّتَ علَیهِ أمْرَه ، ولَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلّا ما قُسِمَ لَهُ

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : هر آن کس که در طول شبانه روز بزرگترین همّش آخرت باشد ، خداوند بى‏نیازى را در دل او جاى و کارش را سامان دهد و از دنیا نرود مگر وقتى که روزى‏اش را کامل دریافت کرده باشد . و هر آن کس که در طول شبانه روز بزرگترین همّش‏دنیا باشد ، خداوند (مُهر) فقر و نادارى بر جبینش زند و کارش را پریشان سازد و از دنیا به چیزى بیش از قسمت خود نرسد .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : لا یَنْفَع العَمل لِلآخرة مَعَ الرغبَة فی الدُّنیا .

امام على علیه السلام : با رغبت به دنیا ، کار براى آخرت بى‏فایده‏است .


5) الأخ‏ - برادر

المُؤمِنُ أخو المُؤمِنِ‏

«إِنَّما الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» .

مؤمنان با هم برادرند

«همانا مؤمنان با هم‏برادرند؛ پس‏میان برادرانتان آشتى دهیدو ازخدا پرواکنید،باشد که‏بر شما رحمت آرد».

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله :المؤمنونَ إخْوَةٌ ، تَتَکافى‏ دِماؤهُم ، وَهُمْ یَدٌ على‏ مَن سِواهُم ، یَسْعى‏ بذِمّتِهم أدناهُم .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : مؤمنان برادرند ، خونشان برابر است ، در برابر دیگران یکدستند و فرو دست‏ترین آنها (مى‏تواند) کسى را به امان و زنهار همه شان درآورد .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : رُبَّ أخٍ لَم تَلِدْهُ اُمُّکَ .

امام على علیه السلام : بسا برادرى که از مادرت زاییده نشده‏است .

v الإمامُ الباقرُ علیه السلام : المؤمنُ أخو المؤمِن لأبیهِ واُمِّهِ .

امام باقر علیه السلام : مؤمن برادر تنى مؤمن است !

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : المُؤمنُ أخو المؤمنِ ، عَینُهُ ودَلیلُهُ ، لا یَخونُهُ ، ولا یَظْلِمُهُ ، ولا یَغُشُّهُ ، ولا یَعِدُهُ عِدَةً فیَخْلِفَهُ .

امام صادق علیه السلام : مؤمن برادر مؤمن است ، چشم او و راهنماى اوست . به او خیانت و ستم نمى‏کند ، فریبش نمى‏دهد و وعده‏اى نمى‏دهد که به آن عمل نکند .

v عنه علیه السلام : المؤمنُ أخو المؤمنِ کالجَسَدِ الواحدِ ، إنِ اشتکَى‏ شیئاً مِنهُ وَجَدَ ألمَ ذلکَ فی سائرِ جسدِهِ ، وأرواحُهُما مِن رُوحٍ واحدةٍ.

امام صادق علیه السلام : مؤمن برادر مؤمن است ، همچون یک پیکر که هرگاه عضوى از آن به درد آید دیگر اندامها آن درد را حسّ مى‏کنند ؛ ارواح آنها از یک روح است .

إخوانُ الصِّدْقِ‏

برادران راستین‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : استکْثِروا مِن الإخوانِ ؛ فإنَّ لکلِّ مؤمنٍ شَفاعةً یومَ القیامةِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله: بر شمار برادران بیفزایید؛ زیرا در قیامت هر مؤمنى شفاعتى مى‏کند .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : عَلَیکَ بإخوانِ الصِّدْقِ ، فأکْثِرْ مِنِ اکتِسابِهِم ؛ فإنَّهُم عُدّةٌ عِندَ الرَّخاءِ ، وجُنّةٌ عِندَ البَلاءِ .

امام على علیه السلام : برادران و یاران راستین را مراقب باش و بر شمارشان بیفزاى که ذخیره دوران آسایش و سپر روزگار بلایند !

مَودَّةُ الإخوانِ‏

دوست داشتن برادران‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : لا یکونُ أخوکَ أقوى‏ مِنکَ على‏ مَودّتِهِ .

امام على علیه السلام : برادرت در دوستیش (نسبت به تو) از تو قویتر نباشد .

v عنه علیه السلام : أحْبِبِ الإخْوانَ على‏ قَدْرِ التَّقْوى‏ .

امام على علیه السلام : برادران را به اندازه پرهیزگارى آنان دوست بدار .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : مِن حُبِّ الرَّجلِ دِینَه حبُّهُ أخَاهُ .

امام صادق علیه السلام : از نشانه‏هاى دین دوستى آدمى این است که برادرش را دوست داشته باشد .

ما یُوجِبُ بقاءَ المَوَدَّةِ

عوامل پایدارى دوستى‏

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : یابنَ النُّعمان ، إنْ أردتَ أن یَصْفُوَ لکَ وُدُّ أخیکَ فلا تُمازِحَنَّهُ ، ولا تُمارِیَنَّهُ ، ولا تُباهِیَنَّهُ ، ولاتُشارَّنَّهُ

امام صادق علیه السلام : اى پسر نعمان ! اگر مى‏خواهى دوستى برادرت با تو خالص باشد با او شوخى (بیجا) مکن ، از جدال با وى بپرهیز، بر او فخر مفروش و با او ستیزه مکن .

v عنه علیه السلام : تَحتاجُ الإخْوةُ فیما بَیْنَهُم إلى‏ ثلاثةِ أشیاءَ ، فإنِ استَعمَلُوها وإلّا تَبایَنُوا وتَباغَضُوا ، وهی : التَّناصُفُ ، والتَّراحُمُ ، ونَفْیُ الحَسَدِ .

امام صادق علیه السلام : برادران در میان خود به سه چیز نیازمندند که اگر به کار بندند دوستى بپاید و گرنه از یکدیگر جدا شوند ودشمن هم گردند . آن سه چیز اینهاست : انصاف با یکدیگر ، مهربانى با یکدیگر و حسد نبردن به هم .

الاُخوَّةُ فی اللَّهِ‏

دوستى و برادرى براى خدا

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : النَّظَرُ إلى‏ الأخِ تَوَدُّهُ فی اللَّهِ‏عزّ و عجل عِبادَةٌ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : نگاه کردن به برادرى که به خاطر خداوندِ بزرگ دوستش دارى ، عبادت است .

v عنه صلى الله علیه وآله : ما استَفادَ امرؤٌ مسلمٌ فائدةً بعدَ فائدةِ الإسلام مثلَ أخٍ یَستَفیدُهُ فی اللَّهِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : انسان مسلمان بعد از به دست آوردن فایده اسلام ، فایده‏اى همچون برادرى که براى خدا به دست مى‏آورد ، کسب نکرده‏است .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : على‏ التَّواخِی فی اللَّهِ تَخْلُصُ الَمحَبّةُ .

امام على علیه السلام : برادرى کردن به خاطر خدا محبّت را خالص مى‏گرداند .

v عنه علیه السلام : الإخْوانُ فی اللَّهِ تعالى‏ تَدُومُ مَودّتُهُم ، لِدَوامِ سَبَبِها .

امام على علیه السلام : کسانى که براى خدا برادرى ورزند دوستیشان مى‏پاید ؛ چون عامل آن دوستى پایدار است .

v عنه علیه السلام : بالتَّواخی فی اللَّهِ تُثْمِرُ الاُخُوّة .

امام على علیه السلام : با برادرى ورزیدن در راه خدا برادرى به بار مى‏نشیند .

الإخاءُ للدُّنیا

برادرى کردن به خاطر دنیا

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : مَن لَم تَکُن مَودّتُهُ فی اللَّهِ فاحْذَرْهُ ، فإنّ مودّتَهُ لَئیمةٌ ، وصُحْبتَه مَشُومةٌ .

امام على علیه السلام : از کسى که دوستیش براى خدا نباشد بپرهیز ؛ زیرا دوستى او پستى است و همنشینى با او شوم و بى‏برکت .

v عنه علیه السلام : مَن آخَى‏ فی اللَّهِ غَنِمَ ، مَن آخى‏ فی الدُّنیا حُرِمَ .

امام على علیه السلام : هر که براى خدا برادرى کند سود برد و هر که براى دنیا برادرى ورزد محروم ماند .

v عنه علیه السلام : مَن وادَّکَ لأمرٍ ولّى‏ عندَ انقِضائِهِ .

امام على علیه السلام : کسى که براى کارى با تو دوستى کند ، پس از رسیدن به آن به تو پشت مى‏کند .

إعلامُ الأخِ بالحبِ‏

اظهار محبّت نسبت به برادر

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : إذا أحبَّ أحدُکُم صاحِبَهُ أو أخاهُ فلیُعْلِمْهُ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : هرگاه یکى از شما رفیق یا برادر خود را دوست داشته باشد ، آن را به او اظهار کند .

v مَرّ رجلٌ فی المسجدِ وأبو جعفرٍ علیه السلام جالسٌ وأبو عبدِ اللَّهِ علیه السلام ، فقالَ له بعضُ جُلَسائهِ : واللَّهِ ، إنّی لَاُحِبُّ هذا الرّجُلَ . قالَ لَه أبو جعفرٍ علیه السلام : ألَا فأعْلِمْهُ ، فإنَّهُ أبقى‏ لِلمَوَدّة ، وخَیْرٌ فی الاُلْفةِ .

ابو البلاد : ابو جعفر (امام باقر علیه السلام) و ابو عبداللَّه (امام صادق علیه السلام) در مسجد نشسته بودند ، مردى از آن جا گذشت . یکى از مجلسیانِ ابو جعفر علیه السلام عرض کرد : به خدا ، من این مرد را دوست دارم . ابو جعفر علیه السلام فرمود : پس ، به او اظهار کن ؛ زیرا اظهار محبّت دوستى را پایدارتر و انس و الفت را بیشتر مى‏کند .

مَودّةُ الأخِ دلیلٌ على‏ مودّتهِ لأخیهِ‏

دوست داشتن برادر (دینى) نشانه آن است‏ که او نیز برادرش را دوست دارد

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : سَلُوا القُلوبَ عنِ المَوَدّاتِ ؛ فإنّها شَواهِدُ

لا تَقْبَلُ الرُّشا .

امام على علیه السلام : دوستیها و محبتها را از دلها بپرسید که دلها گواهانى رشوه ناپذیرند .

v الإمامُ الباقرُ علیه السلام : اعرِفِ المَودّةَ لکَ فی قلبِ أخیکَ بما لَهُ فی قلبِکَ .

امام باقر علیه السلام : به محبّت قلبى برادرت نسبت به خودت با محبّتى که در قلبت نسبت به او دارى پى ببر .

v الإمامُ الهادی علیه السلام : لا تَطلب الصَّفا ممّن کَدّرتَ علَیهِ ، ولا النُّصْحَ ممّن صَرَفْتَ سُوءَ ظنِّکَ إلَیهِ ، فإنّما قلبُ غیرِکَ لکَ کقلبِکَ لَهُ .

امام هادى علیه السلام : از کسى که آزرده‏اش کرده‏اى صفا و یکرنگى مجوى و از کسى که تیر بدگمانیت را به او نشانه رفته‏اى خیرخواهى مجوى ؛ زیرا دل دیگران با تو همچون دل توست با دیگران .

قَطِیعةُ الإخوانِ‏

بریدن از برادران‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : إنْ أرَدْتَ قَطِیعةَ أخیکَ فاستَبْقِ لَهُ مِن نفسِکَ بَقیّةً یَرجِعُ إلیها إن بَدا لَه ذلکَ یوماً مّا .

امام على علیه السلام : هرگاه خواستى از برادرت ببرى ، مانده‏اى از دوستى خود براى او بگذار که اگر روزى آن مقدار برایش آشکار شود به آن بازگردد (همه پلها را پشت سر او خراب نکن بلکه جایى براى بازگشت او و پیوند مجدد دوستى باقى گذار) .

v عنه علیه السلام : ما أقبحَ القَطِیعةَ بعدَ الصِّلَةِ ، والجَفاءَ بعدَ الإخاءِ ، والعَداوةَ بعدَ المَودّةِ ! .

امام على علیه السلام : چه زشت است قطع رابطه بعد از پیوند وجفاکارى‏پس از برادرى و دشمنى‏پس‏از دوستى.

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : مَن وضَعَ حُبَّهُ فی غیرِ موضعِهِ فقد تَعرَّضَ للقَطیعةِ .

امام صادق علیه السلام : هر کس دوستى و محبّت خود را در جایگاه مناسبش ننهد در معرض قطع رابطه قرار گرفته است .

وصلُ الإخوانِ‏

پیوند با برادران‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : لا یَکُونَنَّ أخوکَ أقوى‏ على‏ قَطیعتِکَ منکَ على‏ صِلَتِهِ ، ولا تَکُونَنّ على‏ الإساءَةِأقوى‏ منکَ على‏ الإحسانِ .

امام على علیه السلام : نباید توانایى برادرت در قطع رابطه با تو بیشتر از توانایى تو در پیوند با او باشد و نباید توانایى او بر بدى کردن بیشتر از توانایى تو بر نیکى کردن باشد .

v الإمامُ الحسینُ علیه السلام : إنّ أوْصَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ .

امام حسین علیه السلام : قویترین فرد در ایجاد ارتباط کسى است که با کسى که از او بریده رابطه برقرار کند .

أقسامُ الإخوانِ‏

اقسام برادران‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : أقلُّ ما یکونُ فی آخِرِ الزّمانِ أخٌ یُوثَقُ بهِ أو دِرْهَمٌ من حَلالٍ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : کمیاب ترین چیز در آخر الزمان برادر مورد اعتماد ، یا درهمى حلال است .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : الإخوانُ ثلاثةٌ : فواحِدٌ کالغِذاءِ الّذی یُحتاجُ إلیهِ کلَّ وقتٍ فَهُو العاقلُ ، والثّانی فی معنى‏ الدّاءِوهُو الأحْمَقُ ،والثّالثُ‏فی معنى‏الدّواءِ فَهُو اللّبِیبُ .

امام صادق علیه السلام : برادران سه دسته‏اند : یکى چون خوراک است که همیشه بدان نیاز است و آن خردمند است و دومى چون درد است و آن نابخرد است . و سومى چون دارو ، و آن فرزانه است .

v عنه علیه السلام : الإخْوانُ ثلاثةٌ : مُواسٍ بنفسِهِ ، وآخرُ مُواسٍ بمالِهِ ، وهُما الصّادقانِ فی الإخاءِ ، وآخَرُ یأخذُ منکَ البُلْغَةَ ، ویُریدُکَ لِبَعضِ اللّذَّةِ ، فلا تَعُدُّه مِن أهلِ الثِّقَةِ .

امام صادق علیه السلام : برادران سه گروهند : آن که با جان همراهى کند ، دیگرى آن که با مال یارى رساند و این دو گروه در برادرى راستند ؛ و سومى که از تو وجه معاش مى‏گیرد و تو را براى اندکى لذت و خوشى مى‏خواهد ، او را مورد اعتماد مدان .

النَّهیُ عن بعضِ الإخاءِ

نهى از برخى برادریها و دوستیها

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : لیسَ لکَ بأخٍ مَنِ احْتَجْتَ إلى‏ مُداراتِهِ .

امام على علیه السلام : کسى که نیازمند مدارا کردن با او باشى برادر تو نیست .

v عنه علیه السلام : لا تُواخِ مَن یَسْتُرُ مَناقِبَک ویَنْشُرُ مَثالِبَکَ .

امام على علیه السلام : با کسى که خوبیهایت را مى‏پوشاند و عیبهایت را پخش مى‏کند ، برادرى مکن .

v الإمامُ الباقرُعلیه السلام : بِئسَ الأخُ أخٌ یَرعاکَ غَنِیّاً وَیقطعُکَ فَقیراً .

امام باقر علیه السلام : چه بد برادرى است آن که وقتى ثروتمند هستى هواى تو را دارد و چون تهیدست باشى رهایت کند .

v عنه علیه السلام : لا تُقارِنْ ولا تُواخِ أربعةً : الأحْمَقَ ، والبَخیلَ ، والجَبانَ ، والکَذّابَ .

امام باقر علیه السلام : با چهار کس همنشینى و برادرى‏مکن: نابخرد، بخیل ، ترسو و دروغگو.

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : احذَرْ أن تُواخیَ مَن أرادَکَ لِطَمعٍ أو خَوفٍ أو مَیْلٍ أو للأکلِ والشُّرْبِ ، واطلبْ مُواخاةَ الأتقیاءِ ولو فی ظُلُماتِ‏الأرضِ ،وإنْ أفنیتَ عُمْرَکَ‏فی طلبِهِم .

امام صادق علیه السلام : از برادرى کردن با کسى که تو را به طمع چیزى یا از سر ترس چیزى یا خواهشى و یا به خاطر خورد و خوراک مى‏خواهد، دورى کن و برادرى پرهیزگاران را بجوى ، هر چند براى جستن آنها در اعماق زمین فرو روى و هر چند عمر خود را در این راه صرف کنى .

المحافظةُ على‏ الاُخوّةِ القدیمةِ

نگه داشتن برادریهاى دیرینه‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : إنَّ اللَّهَ تعالى‏ یُحِبُّ المُداوَمَةَ على‏ الإخاءِ القدیمِ ، فَداوِمُوا علَیهِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : خداوند بزرگ ادامه برادرى دیرینه را دوست مى‏دارد ، بنابر این آن را ادامه دهید .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : اخْتَرْ مِن کلِّ شی‏ءٍ جَدِیدَهُ ، ومِن الإخْوانِ أقدَمَهُمْ .

امام على علیه السلام : از هر چیزى جدیدش را برگزین و از برادران قدیمى ترینشان را .

الاُخوّةُ الحقیقیّةُ

برادرى حقیقى‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : إنَّ أخاکَ حَقّاً مَن غَفَرَ زلّتَکَ ، وسَدَّ خَلّتَکَ ، وقَبِلَ عُذْرَکَ ، وسَتَرَ عَوْرَتَکَ ، ونَفى‏ وَجلَکَ ، وحَقّقَ أملَکَ .

امام على علیه السلام : برادر حقیقى تو آن است که از لغزشت درگذرد ، نیازت را برآورد ، پوزش تو را بپذیرد ، عیبت را بپوشاند ، ترس را از تو دور کند و آرزویت را برآورد .

v عنه علیه السلام : أخوکَ الّذی لا یَخْذُلُکَ عِندَ الشِّدَّةِ ، ولا یَغْفُلُ عنکَ عندَ الجَرِیرةِ ، ولا یَخْدَعُکَ حینَ تَسْألُهُ .

امام على علیه السلام : برادر تو آن کس است که گاهِ سختى‏تنهایت نگذارد وهنگام‏گناه از تو غافل نشود وهرگاه از او چیزى‏مى‏پرسى‏فریبت ندهد.

اختیارُ الأخِ‏

انتخاب برادر

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : مَن جانَبَ الإخْوانَ على‏ کُلِّ ذَنبٍ قَلَّ أصدِقاؤهُ .

امام على علیه السلام : هر کس براى هر خطایى از برادران کناره‏گیرى کند دوستانش کاهش یابند.

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : مَن لَم یُؤاخِ إلّا مَن لا عَیبَ فیهِ قَلَّ صَدیقُهُ .

امام صادق علیه السلام : کسى که تنها با آن که هیچ عیبى ندارد برادرى کند دوستان اندکى خواهد داشت .

تَحمُّلُ زلّةِ الأخِ‏

تحمّل لغزش برادر

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : احتمِلْ زلّةَ وَلیِّکَ لوقتِ وَثْبَةِ عَدُوِّکَ .

امام على علیه السلام : لغزش دوست خود را ، براى زمان یورش دشمنت ، تحمّل کن .

v عنه علیه السلام : الاحتِمالُ زَیْنُ الرِّفاقِ .

امام على علیه السلام : تحمّل لغزشها زیورِ دوستان است .

v عنه علیه السلام : مَن‏لم‏یَحْتَمِلْ زَلَلَ الصَّدیقِ ماتَ‏وحیداً .

امام على علیه السلام : کسى که لغزشهاى دوست را تحمّل نکند تنها مى‏میرد .

خیرُ الإخوانِ‏

بهترین برادران‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : خیرُ إخْوانِکَ مَن أعانَکَ على‏ طاعةِ اللَّهِ ، وصَدَّکَ عن مَعاصِیهِ ، وأمَرَکَ برِضاهُ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : بهترین برادر تو کسى است که در راه اطاعت خدا یاریت رساند و از نافرمانیهاى او بازت دارد و به خشنودى او فرمانت دهد .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : خیرُ الإخْوانِ أقلُّهُمْ مُصانَعةً فی النَّصیحَةِ .

امام على علیه السلام : بهترین برادر آن است که در نصیحت و خیرخواهى کمتر سازشکارى کند.

v عنه علیه السلام : خیرُ إخْوانِکَ مَن واساکَ ، وخیرٌ مِنه مَن کَفاکَ ، وإنِ احتاجَ إلیکَ أعْفاکَ .

امام على علیه السلام : بهترین برادر تو کسى است که به تو کمک کند و بهتر از او کسى است که تو را بسنده باشد و اگر به تو نیازمند شد از تو بگذرد .

v عنه علیه السلام : خیرُ الإخْوانِ‏مَن کانتْ فی اللَّهِ مَودّتُهُ .

امام على علیه السلام : بهترین برادر کسى است که دوستیش براى خدا باشد .

v عنه علیه السلام : خیرُ إخْوانِکَ مَن سارَعَ إلى الخیرِ وجَذَبَکَ إلَیهِ ، وأمَرَکَ بالبِرِّ وأعانَکَ علَیهِ .

امام على علیه السلام : بهترین برادر تو کسى است که براى انجام کارهاى نیک بشتابد و تو را نیز به نیکوکارى بکشاند و به نیکى فرمانت دهد و در انجام آن کمکت کند .

v عنه علیه السلام : خَیرُ إخْوانِک مَن کثُرَ إغْضابُهُ لکَ فی الحقِّ .

امام على علیه السلام : بهترین برادر تو آن است که در راه حق ، تو را زیاد به خشم آورد .

v عنه علیه السلام : خیرُ الإخْوانِ مَن لا یُحْوِجُ إخْوانَهُ إلى‏ سِواهُ .

امام على علیه السلام : بهترین برادر آن است که برادران خویش را نیازمند دیگرى نسازد .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : أحبُّ إخْوانی إلیَّ مَن أهْدَى‏ عُیُوبی إلَیَّ .

امام صادق علیه السلام : دوست داشتنى‏ترین برادرم کسى است که عیبهایم را به من پیشکش کند .

شرُّ الإخوانِ‏

بدترین برادران‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : شَرُّ الإخْوانِ مَن تُکُلِّفَ لَهُ .

امام على علیه السلام : بدترین برادر آن است که مایه رنج و زحمت آدمى باشد .

v سُئل أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : أیُّ صاحبٍ شرٌّ ؟ قال : المُزَیِّنُ لکَ مَعصیةَ اللَّهِ .

معانى الاخبار : از امیر مؤمنان علیه السلام پرسیده شد : بدترین همنشین کدام است ؟ فرمود : آن که معصیت خدا را در نظرت زیبا جلوه دهد .

اختبارُ الإخوانِ‏

آزمودن برادران‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : إذا رأیتَ مِن أخیکَ ثلاثَ خِصالٍ فارْجُهُ : الحیاءُ ، والأمانةُ ، والصِّدقُ ، وإذا لم تَرَها فلا تَرْجُهُ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : اگر سه خصلت در برادر خود دیدى بدو امید ببند : حیا ، امانتدارى و راستى . اگر این سه را ندیدى به او امید مبند.

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : مَنِ اتّخَذَ أخاً بعدَ حُسْنِ الاختِبارِ دامَتْ صُحْبَتُهُ وتأکّدَتْ مَودّتُهُ . مَنِ اتّخَذَ أخاًَ مِن غیرِ اختِبارٍ ألْجَأهُ الاضْطِرارُ إلى‏ مُرافَقَةِ الأشرارِ .

امام على علیه السلام : هر که ، بعد از آزمایش درست ، برادرى را انتخاب کند ، رفاقتش بپاید و دوستیش استوار گردد . هر که بدون آزمایش برادرى انتخاب کند به ناچار به همنشینى با بدان دچار خواهد شد .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : اختبِرُوا إخْوانَکُم بخَصلَتَینِ ؛ فإنْ کانَتا فیهِم وإلّا فاعْزُبْ ثمّ اعزُبْ ثمّ اعزُبْ : محافظةٌ على‏ الصّلواتِ فی مَواقِیتِها ، والبِرُّ بالإخْوانِ فی العُسْر والیُسرِ .

امام صادق علیه السلام : برادران خود را به دو خصلت بیازمایید . اگر آن دو خصلت را داشتند با آنها دوستى کن و گرنه از ایشان دورى کن ، دورى کن ، دورى کن . (آن دو خصلت اینهاست) : پایبندى به خواندن نماز در وقت خود و نیکى کردن به برادران در روزگار سختى و آسایش .

إرشادُ الإخوانِ‏

راهنمایى برادران‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : المؤمنُ مِرآةٌ لأخیهِ المؤمنِ ، یَنْصَحُهُ إذا غابَ عنه ، ویُمِیطُ عنه ما یَکْرهُ إذا شَهِدَ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : مؤمن آینه برادر مؤمن خویش است . در غیابش خیرخواهى او مى‏کند و در حضورش ، امور ناخوشایند را از او دور مى‏گرداند .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَد زانَهُ ، ومَن وعَظَهُ عَلانِیَةً فَقَد شانَهُ .

امام على علیه السلام : هر که برادر خود را پنهانى اندرز دهد او را آراسته و هر که آشکارا پندش دهد بدنام و رسوایش کرده‏است .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : مَن رأى‏ أخاهُ عَلى‏ أمرٍ یَکرَهُهُ فَلم یَرُدَّه عَنهُ وَهُو یَقدِرُ علَیهَ فقد خانَهُ .

امام صادق علیه السلام : هر که برادر خود را گرفتار امرى ناخوشایند بیند و بتواند آن را از او برطرف سازد و چنین نکند ، بى‏گمان به او خیانت ورزیده‏است .

إکرامُ الإخوانِ وإعظامُهم‏

احترام و بزرگداشت برادران‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : ما فی اُمّتی عبدٌ ألْطَفَ أخاهُ فی اللَّهِ بشی‏ءٍ مِن لُطْفٍ إلّا أخْدَمَهُ اللَّهُ مِن خَدَمِ الجنّةِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : بنده‏اى از امتم نیست که به برادر دینى خود مهر و محبتى ورزد مگر آن که خداوند از خدمتکاران بهشتى به خدمت او درآورد .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : مَن أتاهُ أخوهُ المسلمُ فأکرَمَه فإنّما أکرَمَ اللَّهَ عزّ وجلّ .

امام صادق علیه السلام : کسى که برادر مسلمانش بر او وارد شود و وى گرامیش دارد ، در حقیقت خداى بزرگ را گرامى داشته است .

قضاءُ حاجةِ الإخوانِ‏

برآوردن نیاز برادران‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : لا یُکلِّفْ أحدُکُم أخاهُ الطَّلَبَ إذا عَرَفَ حاجتَهُ .

امام على علیه السلام : هرگاه یکى از شما بداند که برادرش‏نیازمند است‏زحمت‏خواهش‏را از دوش‏او بردارد.

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : اللَّهُ فی عَونِ المؤمنِ ما کانَ المؤمنُ فی عَونِ أخیهِ .

امام صادق علیه السلام : خداوند یار مؤمن است مادام که او یار و مددکار برادر خود باشد .

v عنه علیه السلام : مَن قَضى‏ لأخیهِ المؤمنِ حاجةً قضى‏ اللَّهُ‏عزّ و عجل له یومَ القیامةِ مائةَ ألفِ حاجةٍ .

امام صادق علیه السلام : هر که یک نیاز از برادر مؤمن خود را روا سازد خداوند بزرگ در روز رستاخیز صد هزار نیاز او را برآورد .

v عنه علیه السلام : کَفى‏ بالمَرْءِ اعتِماداً على‏ أخیهِ أنْ یُنْزِلَ بهِ حاجتَهُ .

امام صادق علیه السلام : در اعتماد انسان به برادرش همین بس که نیاز خود را به او بگوید .

أدبُ الإخاءِ

آداب برادرى‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : إذا آخى‏ أحدُکُم رَجُلاً فَلْیَسألْهُ عن اسمِهِ واسمِ أبیهِ وقَبیلتِهِ ومنزلِهِ ؛ فإنّهُ مِن واجبِ‏الحَقِّ وصافی الإخاءِ ،وإلّا فَهِیَ مَودّةٌ حَمْقاءُ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : هرگاه یکى از شما با کسى طرح برادرى افکند از او نام و نام پدر و قبیله و محل سکونتش را بپرسد ، که این کار از حقوق لازم و مایه صفا و خلوص برادرى است ؛ در غیر این صورت ، این دوستى ، دوستیى نابخردانه است

v عنه صلى الله علیه وآله : الْقَ أخاکَ بوجْهٍ مُنبسِطٍ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : با برادرت گشاده‏رو برخورد کن.

v بحار الأنوار : کانَ رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله إذا فَقَد الرّجُلَ مِن إخْوانهِ ثلاثةَ أیّامٍ سألَ عَنهُ ، فإنْ کانَ غائباً دَعا لَهُ ، وإنْ کانَ شاهداً زارَهُ ، وإنْ کانَ مریضاً عادَهُ .

بحار الانوار : پیامبر خدا صلى الله علیه وآله هرگاه یکى از برادران خود را سه روز نمى‏دید جویاى حالش مى‏شد . اگر در شهر نبود برایش دعا مى‏کرد و اگر بود به دیدنش مى‏رفت و اگر بیمار بود عیادتش مى‏کرد .



6) الأدَب‏ - ادب‏

الأدَبُ‏

ادب‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الأدبُ کمالُ الرَّجُلِ .

امام على علیه السلام : ادب کمال آدمى است .

v عنه علیه السلام : یا مؤمنُ ، إنّ هذا العِلْمَ والأدبَ ثَمَنُ‏نفسِکَ ، فاجتَهِدْ فی تَعلُّمِهِما ، فما یَزیدُ مِن عِلمِکَ وأدبِکَ یَزیدُ فی ثَمَنِکَ وقَدْرِکَ .

امام على علیه السلام : اى مؤمن ! این دانش و ادب جان بهاى توست ، پس در فراگرفتن آن دو کوشا باش که هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود ، قدر و ارزشت فزونى گیرد .

v عنه علیه السلام : الأدبُ أحْسَنُ سَجِیّةٍ .

امام على علیه السلام : ادب بهترین خوى است .

v عنه علیه السلام : خیرُ ما وَرّثَ الآباءُ الأبناءَ الأدبُ .

امام على علیه السلام : بهترین چیزى که پدران براى فرزندان به میراث گذارند ادب است .

v عنه علیه السلام : إنّ النّاسَ إلى صالحِ الأدبِ أحْوَج مِنهُم إلى‏ الفِضّةِ والذَّهَبِ .

امام على علیه السلام : مردم به ادب نیک نیازمندترند تا به سیم و زر .

v عنه علیه السلام : حُسنُ الأدبِ أفضلُ نَسَبٍ وأشرفُ سَبَبٍ .

امام على علیه السلام : ادبِ نیکو ، برترین تبار و والاترین خویشاوندى است .

v عنه علیه السلام : علیکَ‏بالأدبِ‏فإنَّهُ زَیْنُ‏الحَسَبِ .

امام على علیه السلام : ادب بیاموز که آن زیور شرافت و افتخارات خانوادگى است .

v عنه علیه السلام :حُسنُ‏الأدبِ یَنُوبُ عنِ الحسَبِ .

امام على علیه السلام : ادبِ نیکو جایگزین شرافت و افتخارات خانوادگى است .

v عنه علیه السلام : لا حسَبَ أنفعُ مِن الأدبِ .

امام على علیه السلام : شرافتى سودمندتر از ادب نیست .

v عنه علیه السلام : فَسَدَ حسَبُ (مَن) لیسَ لَه أدبٌ .

امام على علیه السلام : کسى که ادب ندارد ، شرافت خانوادگیش تباه شود .

v عنه علیه السلام : زِینتُکُم الأدبُ .

امام على علیه السلام : زیور شما ادب است .

v عنه علیه السلام : لا زینةَ کالآدابِ .

امام على علیه السلام : هیچ زیورى چون آداب نیست .

الأدَبُ والعَقْلُ‏

ادب و خرد

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : حُسنُ الأدبِ زِینةُ العقلِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : ادب نیکو زیور خرد است .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : کلُّ شی‏ءٍ یَحتاجُ إلى العقلِ ، والعقلُ یَحتاجُ إلى الأدبِ .

امام على علیه السلام : هر چیزى نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب .

v عنه علیه السلام : الأدبُ فی الإنسانِ کشَجَرةٍ أصلُها العقلُ .

امام على علیه السلام : ادب در انسان همچون درختى است که ریشه آن خرد است .

v عنه علیه السلام : مَن زادَ أدبُهُ على‏ عقلِهِ کانَ کالرّاعی بینَ غَنَمٍ کثیرةٍ .

امام على علیه السلام : هر که ادبش بر خردش افزون شود ، همچون شبانى است در میان گوسپندان بسیار .

v الإمامُ الحسنُ علیه السلام : لا أدبَ‏لِمَن لا عَقْلَ لَهُ .

امام حسن علیه السلام : آن را که خرد نیست ، ادب نیست .

تأدیبُ النَّفْسِ‏

تأدیب و تربیت نفس‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : تَولَّوْا مِن أنفسِکُم تأدیبَها ، واعدِلُوا بها عَن ضَراوةِ عاداتِها .

امام على علیه السلام : تربیت کردن نفسهاى خود را به عهده بگیرید و آنها را از سلطه عادتهایشان باز دارید .

v عنه علیه السلام : ومُعلّمُ نفسِهِ ومُؤدّبُها أحَقُّ بالإجْلالِ مِن معلّمِ النّاسِ ومُؤدّبِهِم .

امام على علیه السلام : کسى که آموزگار و مربّى خود باشد ، بیشتر در خور بزرگداشت است از کسى که آموزگار و مربّى مردم باشد .

ما یُورثُ الأدَبَ‏

دستاورد ادب‏

v تحف العقول : قالَ اللَّهُ تعالى‏ لعیسى‏ علیه السلام : أدِّبْ قلبَکَ بالخَشْیةِ .

تحف العقول : خداوند متعال به عیسى علیه السلام فرمود : دل خود را با ترس (از من) تربیت کن .

v قیلَ لعیسى‏ بنِ مریمَ علیهما السلام : مَن أدّبَکَ ؟ قالَ : ما أدّبَنی أحَدٌ ، رأیتُ قُبْحَ الجهلِ فجانَبْتُهُ .

تنبیه الخواطر : به عیسى بن مریم علیه السلام عرض شد : چه کسى تو را ادب آموخت ؟ فرمود : هیچ کس ادبم نیاموخت ، بلکه زشتى نادانى را دیدم و از آن دورى گزیدم .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : سبَبُ تزکیةِ الأخلاقِ حُسنُ الأدبِ .

امام على علیه السلام : ادب نیکو سبب تزکیه اخلاق است .

v عنه علیه السلام : مَن کَلِفَ بالأدبِ قَلَّتْ مَساوِیهِ .

امام على علیه السلام : هر که دلداده ادب باشد بدیهایش کاستى گیرد .

v عنه علیه السلام : جالِسِ العلماءَ یَزْدَدْ علمُکَ ویَحْسُنْ أدبُکَ وَتَزکُ نَفْسُکَ.

امام على علیه السلام : با دانشمندان همنشینى کن تا بر دانشت افزوده ، ادبت نیکو و جانت پاکیزه گردد .

v عنه علیه السلام : بالأدبِ تُشْحَذُ الفِطَنُ .

امام على علیه السلام : ادب ، سبب تیز هوشى مى‏شود .

v عنه علیه السلام : إذا زادَ عِلمُ الرّجُلِ زادَ أدبُهُ ، وتضاعَفَتْ خَشیتُه لربِّهِ .

امام على علیه السلام : چون دانش آدمى فزونى گیرد ادبش افزون شود و ترسش از خدا دو چندان گردد .

تفسیرُ الأدبِ‏

تفسیر ادب‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : کَفاکَ أدباً لنفسِکَ اجتِنابُ ما تَکْرهُهُ مِن غیرِکَ.

امام على علیه السلام : براى تربیت کردن خود همین بس که از آنچه در دیگران نمى‏پسندى دورى کنى .

v عنه علیه السلام : کَفى‏ بالَعْبدِ أدَباً أن لا یُشرِکَ فی نِعَمهِ وأرَبهِ غیرَ ربِّهِ .

امام على علیه السلام : در ادب بنده همین بس که در نعمتها و نیازهایش کسى جز پروردگار خود را شریک نسازد .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : أدَّبَنی أبی علیه السلام بثلاثٍ ... قالَ لی : یا بُنیَّ مَن یَصْحَبْ صاحبَ السَّوْءِ لا یَسْلمْ ، ومَن لا یُقیِّدْ ألفاظَهُ یَنْدَمْ ، ومَن یدخُلْ مَداخِلَ السُّوءِ یُتَّهمْ .

امام صادق علیه السلام : پدرم با سه چیز مرا تربیت کرد ... به من فرمود : پسرم ! هر که با دوست بد همنشینى کند سالم نمى‏ماند و هر که گفتار خود را مهار نکند پشیمان مى‏گردد و هر که به جاهاى بد در آید آماج تهمت و بدگمانى شود .

أفضلُ الأدبِ‏

بهترین ادب‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : أفضلُ الأدبِ أن یَقِفَ الإنسانُ عند حَدِّه ولا یَتَعدّى‏ قَدْرَهُ .

امام على علیه السلام : بهترین ادب آن است که انسان در حدّ و مرز خود بماند و از اندازه خویش تجاوز نکند .

v عنه علیه السلام : أحسَنُ الآدابِ ما کَفَّکَ عنِ الَمحارِمِ .

امام على علیه السلام : بهترین ادب آن است که تو را از نارواها باز دارد .

v عنه علیه السلام : ضَبْطُ النّفْسِ عندَ الرَّغَبِ والرَّهَبِ مِن أفضلِ الأدبِ .

امام على علیه السلام : خویشتندارى به هنگام خواهش و ترس از بهترین ادبهاست .

الحثُ على‏ تأدیبِ الوَلَدِ

تشویق به ادب کردن فرزند

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : أکرِمُوا أولادَکُم وأحْسِنوا آدابَهُم یُغْفَرْ لَکُم .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : فرزندان خود را گرامى بدارید و آنان را خوب تربیت کنید ، (که به این ترتیب) آمرزیده مى‏شوید .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام - للحسنِ علیه السلام - : إنّما قَلْبُ الحَدَثِ کالأرضِ الخالِیةِ ما اُلقِیَ فیها مِنْ شی‏ءٍ قَبِلَتْهُ ، فبادَرْتُکَ بالأدبِ قبلَ أن یَقْسُوَ قلبُکَ ویَشتغِلَ لُبّکَ .

امام على علیه السلام به امام حسن علیه السلام : دل نوجوان همچون زمین خالى است که هر چه در آن افکنده شود مى‏پذیرد از این رو ، من پیش از آن که دلت سخت و ذهنت مشغول شود به تربیت تو پرداختم .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : لمّا نَزَلتْ : «یا أیُّها الّذینَ آمَنوا قُوا أنفسَکُم وأهلیکُم ناراً» قالَ النّاسُ : (یا رسول اللَّه !) کیفَ نَقِی أنفسَنا وَأهلِینا ؟ قالَ : اعمَلُوا الخیرَ وذَکِّروا بهِ أهْلِیکُم وأدِّبُوهُم على‏ طاعةِ اللَّهِ .

امام صادق علیه السلام : چون آیه «اى کسانى که ایمان آورده‏اید ! خود و خانواده خود را از آتش نگه دارید» نازل شد ، مردم گفتند : یا رسول اللَّه ! چگونه خود و خانواده‏مان را حفظ کنیم ؟ فرمود : عمل خیر انجام دهید و آن را به خانواده خود نیز یادآورى کنید و بر پایه فرمانبردارى از خدا پرورششان دهید .

v الإمامُ الرِّضا علیه السلام : مُرِ الصَّبیَّ فلْیَتَصدَّقْ بیدِهِ بالکِسْرةِ والقَبْضةِ والشَّی‏ءِ وإنْ قَلَّ ، فإنَّ کلَّ شی‏ءٍ یُرادُ بهِ اللَّهُ - وإنْ قَلَّ - بعدَ أنْ تَصدُقَ النِّیّةُ فیهِ عظیمٌ .

امام رضا علیه السلام : به کودک دستور بده که با دست خودش صدقه بدهد گر چه به اندازه تکّه نانى یا یک مشت از چیزى باشد؛ زیرا هر چیزى که در راه خدا داده شود اگر با نیّت پاک صورت گیرد ، هر چند کم باشد ، بسیار زیاد است .

کیفیّةُ التّأدیبِ‏

چگونگى تربیت‏

v رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : علِّموا أولادَکُمُ الصَّلاةَ إذا بَلَغوا سَبْعاً ، واضرِبُوهُمْ علَیها إذا بَلَغوا عَشْراً ، وفَرِّقوا بینَهُم فی المَضاجِعِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : فرزندان خود را در هفت سالگى نماز بیاموزید و چون ده ساله شدند آنها را بر ترک نماز تنبیه کنید و بسترهایشان را از هم جدا سازید .

v عنه صلى الله علیه وآله : الوَلدُ سَیّدٌ سبعَ سنینَ ، وعبدٌ سبعَ سنینَ ، ووزیرٌ سبعَ سنینَ ، فإنْ رَضِیتَ أخلاقَهُ لإحدى‏ وعشرینَ ، وإلّا فَاضْرِبْ على‏ جَنبِهِ ، فقد أعْذَرتَ إلى‏ اللَّهِ تعالى‏ .

پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : فرزند ، هفت سال آقاست ، هفت سال بنده و هفت سال وزیر . اگر تا بیست و یک سالگى خوى و خصلتهایش را پسندیدى (که خوب) و گرنه به حال خود رهایش کن ؛ زیرا تو در پیشگاه خداوند متعال معذورى .

v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : یُؤدَّبُ الصَّبیُّ على‏ الصَّومِ ما بینَ خَمْسَ عَشْرةَ سَنةً إلى سِتَّ عَشرةَ سنةً .

امام صادق علیه السلام : کودک را باید از سن پانزده تا شانزده سالگى براى روزه گرفتن تربیت کرد .

ما ینبغی رِعایتُه فی التّأدِیبِ‏

نکاتى که در تربیت باید رعایت‏شود

v علیّ بن أسباط : نَهَى‏ رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله عنِ الأدبِ عندَ الغَضَبِ .

بحار الأنوار : پیامبر خدا صلى الله علیه وآله از تأدیب کردن در هنگام خشم نهى فرموده‏است .

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : ازْجُرِ المُسی‏ءَ بِثوابِ الُمحسِنِ .

امام على علیه السلام : با پاداش دادن به نیکوکار ، بدکار را از بدکردارى بازدار .

v عنه علیه السلام : استِصْلاحُ الأخیارِ بإکْرامِهِمْ ، والأشرارِ بتأدیبِهِمْ .

امام على علیه السلام : اصلاح کردن نیکان با گرامى داشتن آنهاست و اصلاح کردن بدکاران با تأدیب آنان .

v عنه علیه السلام : عاتِبْ أخاکَ بالإحسانِ إلیهِ، وارْدُدْ شرَّهُ بالإنعامِ علَیهِ.

امام على علیه السلام : برادرت را با نیکى کردن به او سرزنش کن و بدیش را با بخشش به او پاسخ ده .

v عنه علیه السلام : أصْلِحْ المُسی‏ءَ بحُسْنِ فِعالِکَ ، ودُلَّ على‏ الخیرِ بِجمیلِ مَقالِکَ .

امام على علیه السلام : بدکار را (یا کسى را که به تو بدى کرده است) با کردار نیکت درست گردان و با گفتار نیکو و زیبایت به خیر و خوبى راهنمایى کن .

v قال بعضُهم : شَکوتُ إلى‏ أبی‏الحسنِ موسى‏ علیه السلام ابناً لی ، فقالَ : لا تَضرِبْهُ ، واهْجُرْهُ ولا تُطِلْ .

بحار الانوار : نزد ابوالحسن موسى علیه السلام از فرزند خود شکایت کردم ؛ آن حضرت فرمود : او را نزن بلکه براى مدتى کوتاه با او قهر کن .

التّأدُّبُ بآدابِ اللَّهِ‏

مؤدّب شدن به آداب خدایى‏

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : مَنْ تأدّبَ بآدابِ اللَّهِ‏ عزّ و جل أدّاهُ إلى‏ الفلاحِ الدائمِ .

امام على علیه السلام : هر که به آداب خداوند بزرگ مؤدب شود او را به رستگارى جاوید رساند .

v عنه علیه السلام : مَنْ لم یَصْلُحْ على‏ أدبِ اللَّهِ لم یَصْلُحْ على أدبِ نفسِهِ .

امام على علیه السلام : هر که مطابق ادب و تربیت خداوند اصلاح نشود طبق ادب خویش (نیز) درست نگردد .

تأدیبُ اللَّهِ‏

تأدیب خداوند

v الإمامُ علیٌّ علیه السلام : إنّ البلاءَ للظّالمِ أدبٌ .

امام على علیه السلام : بلا مایه تأدیب ستمگر است .

v الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام : إلهی ، لا تُؤدِّبْنی بِعُقوبَتِکَ ، ولا تَمکُرْ بِی فی حِیلَتِکَ .

امام سجّاد علیه السلام : خداى من ! با کیفر خود مرا ادب مفرما و به مکر خودت گرفتارم مکن .