راههای ترویج سادیسم

۱- وقتی از کسی ادرسی را می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین
۲-کرایه تاکسی را بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزار تومانی پرداخت کنید

۳-به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنید
۴-وقتی عده ی زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال عوض کنید

۵-در آکواریوم دوست خودتون دست ببرید و ماهی هاشو بچلونید
۶-در جمع سوپ یا چای را با هورت کشیدن نوش جان کنید

۷-وقتی از آسانسور پیاده می شیندکمه های طبقات را بزنین و محل را ترک کنید
۸-وقتی با بچه ها بازی فکری می کنید سعی کنید از اونا ببرین

۹-چاقی و شکم بزرگ دوستتون را مرتب بهش یاداوری کنید
۱۰-ایده های دیگران را به اسم خودتون به کار ببرید

۱۱- بوتیک چی را وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچ کدوم جالب نیست وسریع جیم شین
۱۲-اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنید

۱۲-صابون را همیشه کف وان حمام جا بذارین
۱۳-وقتی دوستتونو بعد یه مدت طولانی می بینین بهش بگین چقدر پیر شده

۱۴-بادکنک بچه ها را بترکونید
۱۵-وقتی یکی براتون جک تعریف می کنه اصلا نخندین و بگین بی مزه بوده

۱۶-بچه ی جیغ جیغوی خودتونو به سینما ببرین
۱۷-مرتب اشتباهات لغوی و گرامری دیگرا هنگام صحبت کردن را گوشزد کنید و بخندید

۱۸-توی کنسرتهای بزرگ . هنری بی موقع دست بزنید
۱۹-هر جایی که می تونین آدامس جویده شده تونو جا بذارین

۲۰-عکسهای عروسی دوستتونو با دستهای چرب نگاه کنید
۲۱-موقع عکس رسمی انداختن برای هر کی جلوتونه شاخ بذارین

۲۲-توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از جاهایی که آب جمع شده رد بشین
۲۳-همسرتون را با اسم همسر قبلی تون صدا بزنین

۲۴-دوستتون که پاش توی گچه را به بازی فوتبال دعوت کنید
۲۵-موقع ناهار توی یک جمع جزئیات تهوع و گلاب به روتون استفراغتونو با آب و تاب و با جزئیات کامل تعریف کنید



۲۶-در جمع درگوشی صحبت کنید و بزنین زیر خنده
۲۷-شب ساعت 2 یا 3 نیمه شب داد بکشین و بگین که کابوس دیدین

۲۸-ماشین باباتونو دودره کنید و برید پیش دوستاتون کلاس بذارین
۲۹-اگر ماشینی دزدگیر داره آنقدر صدای ماشین را در بیارین که پدر دزدگیر در بیاد

۳۰-جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب را عوض کنید
۳۱-وقتی میخواهید به دستشوئی برید با صدای بلند به همه اغلام کنید

۳۲-روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین
۳۳-کلید آپارتمان طبقه سیزدهم تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد

۳۴-ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین!
۳۵-حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین

۳۶-یچهای کوک گیتار دوستتون رو که ? دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ??? درجه در جهات مختلف بچرخونین
۳۷-با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که اونطرف خیابونه رو بپرسین

۳۸-شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین
۳۹-توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارین

۳۰-شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسکه رو تعریف کنین
۳۱-توی جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنین

۳۲-یکی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق کنین
۳۳-چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین

۳۴-ورقهای جزوه ء ??? صفحه ای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطی پاتی بذارین ، یه بر هم بزنین ، بعد بهش پس بدین
۳۵-جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین

۳۶-روی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت حرکت کنی

بخون بامزس...!

دوران قبل از دانشگاه = حسرت
قبول شدن در دانشگاه = صعود
کنکور = گذرگاه کاماندارا
دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه
خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13
بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها
امتحان ریاضی = کشتار بیوجرسی
افتاده های دیاضی1 =بایکوت
امتحان میان ترم = زنگ خطر
امتحان پایان ترم = آوار
لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها
نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی
مسئولین دانشگاه = گرگها
استادان = این گروه خشن
اشپزخانه = خانه عنکبوت
رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی
پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر
دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد
دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید
دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس
دانشجوی عاشق=آواز قو
ازدواج دانشجویی=کلاه قرمزی و سروناز
دانشجوی دودره باز=پاپیون
واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ
مدرک گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته
پاس کردن واحدها = آرزوهای بزرگ
مرگ استادها = جلادها هم میمیرند
محوطه چمن دانشگاه =حریم مهرورزی
استاد راهنما = مرد نامرئی
کمک هزینه = بر باد رفته
درخواست دانشجویان = بگذار زندگی کنم
دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی = بینوایان
دانشکده علوم=آلیس در سرزمین عجایب
برخورد استادان = زن بابا
اتاق رئیس دانشگاه = کلبه وحشت( جدید ترین قسمت )
شب امتحان = امشب اشکی میریزم
تقلب در امتحان = راز بقا
یادگیری = قله قاف
دانشجوی معترض = پسر شجاع
تربیت بدنی1 = راکی1
تربیت بدنی2 = راکی2
خاطرات استادها = اعترافات یک خلافکار
انصراف = فرار از کولاک
تصییح ورقه امتحان = انتقام
نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ
شاگرد اول = مرد 6مبلیون دلاری
آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ
هیئت علمی = سامورا یی ها
رئیس دانشگاه = دیکتاتور بزرگ
رئیس دانشکده=دردسر های آقای رئیس جمهور
مدیر گروه= مردی که می خندد
رفتن به خوابگاه دختران = عبور از میدان مین
استاد دانشگاه = گاو
رئیس اموزش = سیندرلا( جیغ )
سرور=دختری با کفشهای کتانی
برخورد مسئولین = کمیسر متهم میکند
از دانشگاه تا خوابگاه = از کرخه تا رای

نامه ای به غضنفر

گضنفر جان سلام! ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این گضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.

وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادت خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی 10 کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم 10 کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجا به همون آدرس قبلی بیان.

آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد. اولیش 4 روز طول کشید ،‌دومیش 3 روز . ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید

گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم. آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد. ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توی کارتن مقوایی برایت فرستادم.

پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه و شب میاد خونه.

ببخشید معطل شدی. جعفر خان کفاش رفته بود دستشویی حالا برگشت.

دیروز خواهرت فاطی را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مایو یه تیکه بپوشن. این دختره هم که فقط یه مایو بیشتر نداره،‌اون هم دوتیکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جایی قد نمیده. خودت تصمیم بگیر که کدوم تیکه رو نپوشی.

اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نمیدونم بچه اش دختره یا پسره . فهمیدم بهت خبر میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی.

راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود که بدنش را به آب دریا بندازن. حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.

همین دیگه .. خبر جدیدی نیست.
قربانت .. مادرت.

راستی:‌گضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم، ‌ولی وقتی یادم افتاد که دیگه خیلی دیر شده بود و این نامه را برایت پست کرده بودم.