جملات عاشقانه سری 1
به دنبال واژه ای میگردم! تا قلمم راسیراب کنم واین آخرین شاید هم آغازی برای فرداییست که هنوز در راه نیست و کاغذهای مچاله شده ی زباله دان گواه به این راز دارند و این آیینه خسته تر از همیشه زیر غباری از دور تنها تصویر مرا بدونه هیچ واژه ای به سکوت فریاد می زند امروز غبارت را به باد می دهند .

هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیباى تورا / هرگز نمى گیرد کسى در قلب من جاى تورا

گل نیست چنین سرکش و رعنا که تویی/ مه نیست بدین گونه فریبا که تویی/ غم برسر غم ریخته آن جا که منم/ دل برسردل ریخته آنجا که تویی

زندگی دفتری از خاطر هست. یک نفر در شب کم، یک نفر در دل خاک، یک نفر همدم خوشبختی هاست، یک نفر همسفر سختی هاست، چشم تا باز کنیم عمرمان میگزرد ما همه همسفریم

اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد، دل می گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهمیدم که دروغ وهوسه، غصه خوردن نداره ،گریه کردن نداره، به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چی شد، قلب اون مال کی شد اون که از من پر گرفت چی می خواستیم وچی شد، اونی که مال تو بود اگه لایق تو بود تورو تنها نمی ذاشت، با خودت جا نمی ذاشت... اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد.

خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی مشو پنهان از آن عاشق که پیوست همه پیدا و پنهانش تو باشی برای آن به ترک جان بگوید دل بیچاره تا جانش تو باشی.

اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست.

مهربانا ، سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده ی دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر در من تازه گردانی....

هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید/ بهر یک گل منت صد خار می باید کشید/ من به مرگم راضیم، اما نمی آید اجل/ بخت بد بین، از اجل هم ناز می باید کشید.

حیف از آن صداقتی که بود و نیست/ آن همه نجابتی که بود و نیست/ ای شکوه سبز تو برای من/ سایه حمایتی که بود و نیست/ یک صدای خسته در گلوی نی/ ناله شکایتی که بود و نیست/ آن همه دو بیتی آن هم غزل/ شرح بی نهایتی که بود و نیست/ عشق اگر چه گاه جلوه می کند/ عاشقی حکایتی که بود و نیست .

دستهایت تکیه گاهم بود و نیست/ عشق تو پشت و پناهم بود و نیست/ حیف! آن وقتی که عاشق شد دلم/ چیز سبزی در نگاهم بود و نیست/ عشق این سرمایه بازار دل/ آب این روی سیاهم بود و نیست/ یاد آن ایام مشتاقی بخیر/ عاشقی تنها گناهم بود و نیست.

شمع می سوزد و پروانه به دورش همه شب/ من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم.

روی هر سینه سری گریه کند وقت وداع/ سرمن وقت وداع گوشه دیوار گریست.

کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت ولی.... آهسته می گویم: الهی! بی اثر باشد ...

تکیه بر دیوار کردم خاک بر پشتم نشست / دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست

۱۰۰ بار قسم خوردم که نامت را به زبان نیارم ولی افسوس که قسم هم نام تو بود .

عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست / تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست

عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشاندم و پارو زنان سوی تو فرستادم وقتی به ساحل نگاه تو رسید تو چشمانت را بستی و قایقم غرق شد .

زندگی کوتاه ترازآن است که به خصومت بگذرد وقلبها گرامی ترازآن هستندکه بشکنند فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم.

کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت... کاش اگه پا میزاشت دلمون رو تنها نمیذاشت... کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیزاشت.

میدونی چقدر دوست دارم؟ به تعداد تارای موی سرت ضرب در تعداد نفسهایی که تااخره عمرت میکشی به علاوه تعداد هرچی ستاره تو آسمونه .

می دونی علت کسوف و خسوف چیه ؟ ماه و خورشید برای دیدنت دعوا می کنن.

قلبمو هدیه می دم بهت . مواظبش باش . نه به خاطر اینکه قلبمه به خاطر اینکه تو توشی.

دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست ،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند.

اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت مینواختم ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم.

عشق شاید زود تو را عاشق و دلتنگ کند اما هرگز تو را سیر نمی کند.

گرتواین دنیا کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت عوض میشه و قلبت ابروتو به تاراج می بره. مهم این نیست که اون مال تو باشه، مهم اینه که باشه. نفس بکشه، زندگی کنه و از زندگیش لذت ببره.

گفتی دوست دارم! گفتم به اندازه چی؟ گفتی به اندازه اسمان گفتم: به وسعت همان؟ گفتی: دریا گفتم: به عمق همین؟ گفتی به عمق دلم که بزرگتر از هر دریایی است. حالا که مدت ها گذشته می بینم دلت واقعا عمق دارد چون چند نفر دیگه هم بعد از من امده اند و هنوز هم جا دارد.

دیگر به خلوت لحظه‌هایم عاشقانه قدم نمی‌گذاری، دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی‌بینمت. سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام . من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبوررانه گذرنده ای؟! من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید .... دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است ...

کسی منتظر توست کسی به رنگ هیچ کس دلتنگ دیدار توست یودی وبودنت باور نبود رفته ای و جای خالیت همیشه روبروی تنهایی هاست باید دلبسته نمی شد آنکس که رفته است باز نخواهد گشت این آروزی طولانی به ثمر نخواهد نسشت باید که فراموش کرد باید راهی شد تا روزها سپر شوند ...

کدام ستاره گواه آغاز تو بود که جراحت بال پرستو در اعتماد دستهایت التیام می یافت و درخت ترس تبر را از یاد می برد چه خوب بودی ای نازنین وقتی کنار دلتنگی ام می نشستی چونان کبوتری بر شاخه های خالی پاییز و تمام نیاز مرا به عشق با صلابتی شاعرانه عاشقانه آواز می دادی آه چه خوب بودی ای نازنین ...

کبوتر دلم پر زده در هوای تو می کشدم به هر طرف جاذبه وفای تو در سفری دوباره ام، سوخته چون ستاره ام آه که آتش درون، شعله زد از نوای تو گر چه جوان دویده ام، پیر به تو رسیده ام تا به کجا کشد مرا، غربت ماجرای تو ساز دل شکسته ام مویه رداغ می کند بغض زمان گرفته از گریه بی صدای تو در شب بی خروش من ، چنگ غریب عشق کو تا به نوای غم زند ، نغمه آشنای تو از سر سجده گاه دل، سوخته جان نشسته ام تا دم آخرین نفس بر لب من دعای تو...

مرد از راه چشم و زن از راه گوش به دام میافتد .مرد به کرات عشق میورزد ، اما کم . ولی زن به ندرت ،اما بسیار .مردها همواره میخواهنداولین عشق یک زن باشند و زنها دوست دارن آخرین عشق یه مرد باشند.

اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد، دل می گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهمیدم که دروغ وهوسه، غصه خوردن نداره ،گریه کردن نداره، به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چی شد، قلب اون مال کی شد اون که از من پر گرفت چی می خواستیم وچی شد، اونی که مال تو بود اگه لایق تو بود تورو تنها نمی ذاشت، با خودت جا نمی ذاشت... اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد.

زندگی دفتری از خاطر هست. یک نفر در شب کم، یک نفر در دل خاک، یک نفر همدم خوشبختی هاست، یک نفر همسفر سختی هاست، چشم تا باز کنیم عمرمان میگزرد ما همه همسفریم .

اگه دبیر ریاضی بودم ثابت میکردم که چگونه شعاع نگاهت از مرکز قلبم میگزرد ...اگر دبیر شیمی بودم نام تو را در قلبم پخش میکردم تا محلول با محبت شود ... ا ... اگر دبیر جغرافی بودم میدونستم که خوش آب و هوا ترین منطقه آغوش گرم توست ...اگر دبیر زبان بودم با زبان بی زبانی میگفتم دوستت دارم ...واگر دبیر زیست بودم می نداختمت جای کوچکی که بهت ضربه میزننواز دیواراش خون می چکه ولی تو ناراحت نشو چون اونجا قلبمه.

اونیکه میگفت جونش به جونت بنده حالا داره به گریه هات میخنده اونی که می گفت بدون تو میمیره دروغ میگه دلش جنس کویره دروغ میگه تو گوش نده به حرفاش نگو هنوز میخوای بمونی باهاش خیال نکن بدون اون میمیری بزار بره نباشه جون میگیری .

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره.

اگه تورو خواستن اشتباهه اگه باتوبودن اشتباهه اگه عاشق توبودن اشتباهه اگه واسه تومردن اشتباهه پس توبهترین و قشنگترین اشتباه زندگی من هستی.

اگر قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خط های تلفن و تالارهای گفتگو و ایمیل ها اشغال میشه. پر میشه از کلمه های (( از اینکه رنجوندمت پشیمونم من رو ببخش یا تو را عاشقانه می پرستم یا مراقب خودت باش )) اما بین این همه پیام یکی از همه تکون دهنده تره (( همیشه عاشقت بودم ولی هیچوقت بهت نگفتم )) پس عشق و محبت را تقدیم آنکه دوستش داریم کنیم شاید فردایی دیگر هرگز نباشد.

روزی که عشق وارد خانه قلبم شد او را نشناختم، مدتی طول کشید تا با او آشنا شدم ، از او خوشم آمده بود ، خواستم به او بگویم برای همیشه در خانه قلب من بمان اما قبل از این که من به او بگویم ، به من گفت آمده ام برای همیشه اینجا بمانم.

بعد مرگم مرا در تابوت سیاهی بگزارید تا همه بدانند در تاریکی به سر می برده ام دستهایم را از تابوت بیرون بگزارید تا همه بدانند به آنچه می خواستم نرسیدم چشمهایم را باز بگزارید تا همه بدانند چشم انتظار از دنیا رفته ام روی قبرم تکه یخی بگزارید تا مثل باران برایم اشک ریزد و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید تا همه فراموشم کنند...

به 3 چیز اعتماد نکن: دل، زمان و عمر...دل رنگ پذیره،زمان در تغییره،عمر در تقدیره.

چنین گفت زرتشت........عاشق عاشق شدن باش و دوست داشتن را دوست بدار از تنفر متنفر باش به مهربانی مهر بورز با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش..........

قبل از هر چیز جمله های امروز: «فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند. دیروز با خاطراتش مرا فریب داد و فردا با وعده هایش مرا خواب کرد.وقتی که چشم گشودم امروز گذشته بود.

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟

میدونی سخت ترین روز چه روزیه ؟؟؟ روزی که قلبهایی که در کنار هم برای هم می تپیدن از هم جدا بشن .دلهایی که محرم هم بودن محرم دل کس دیگری بشن .

میگن شیشیه بخار کرده هیچ حسی نداره،امّا وقتی رویش نوشتم دوستت دارم گریست.

نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی.

هرگز نگو که دوست داری اگر حقیقتا به آن اهمیت نمی دهی درباره احساساتت سخن نگو اگر واقعا وجود ندارد هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری هرگز نگو برای همیشه وقتی می دانی که جدا می شوی هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری به کسی نگو که تنها اوست وقتی در فکرت به دیگری فکر می کنی هرگز قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری هرگز سلامی نده وقتی می دانی که خداحافظی در پیش است.

قانون عشق: یک پسر با یک نگاه از یک دختر خوشش میاد ... و عشق از طرف اون شروع میشه ... تا جایی که زندگیش رو پای عشقش میذاره ... اما دختر باور نمیکنه ... چون یک چیزهایی دیده و شندیده ... تا دختر میاد پسر رو باور کنه ، پسر دلسرد و خسته میشه ... میره با یکی دیگه ... بعد که دختر تازه تونسته پسر رو باور کنه میره طرفش ... اما پسر رو با یکی دیگه میبینه ... اینجاست که میگه: حدسم درست بود ...

هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری هرگز نگو برای همیشه وقتی می دونی جدا می شی درباره احساسات سخن نگو اگر واقا وجود ندارد هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری هرگز سلامی نده وقتی می دونی خداحافظی در ذهنته!

خدا رو دوست دارم چون *آی دیش* همیشه روشنه خدا رو دوست دارم چون به همه *پی ام ها* جواب میده خدا رو دوست دارم چون حرفای آدم رو *سند توآل* نمی کنه خدا رو دوست دارم چون هیچ کسی رو *ایگنور* نمی کنه خدا رو دوست دارم چون ، خداست....

گفتی منو دوست داری تو گفتی عاشق چشمام شدی تو گفتی احساسمو دوست داری تو گفتی قلبت مال منه تو گفتی بوسه هامو دوست داری تو گفتی قصه هامو دوست داری تو گفتی دوست داری نوازشت کنم تو گفتی میخوای تو بغلم بگیرمت تو گفتی همدرد تو منم تو گفتی همراز تو منم تو گفتی شب و روز من توای تو گفتی تنها یار من توای تو گفتی... تو همه اینها رو گفتی ولی من فقط می گم اگه تو نباشی من می میرم.

به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید. به ابر گفتم عشق چیست؟بارید. به باد گفتم عشق چیست؟ وزید. به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید. به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد. و به انسان گفتم عشق چیست؟ اشک از دیدگانش جاری شد و گفت دیوانگیست....

سلام اهای رفیق نیمه راه ؟ میتونی بر گردی از نیمه ی راه دارم نفرین میکنم کسی رو که تو رو ازم گرفت نفرینش میکنم چرا روزای خوشی رو ازم گرفت.

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داده زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی حس کنی که هنوز دوستش داری چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیوار تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده چقدر سخته تو خیال ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقت دیدنش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز دوستش داری.

یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش.

روزی دروغ به حقیقت گفت: مــــیل داری با هم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم ، حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود.

اگر می دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند وصدای قلبت آبرویت را به تاراج میبرد مهم نیست .. .. ... .. .... ؟! مهم این است که فقط باشد ,زندگی کند ، لذّت ببرد و نفس بکشد.

با خاطرات زندگی نکن زیرا خاطرات تلخند با لحظات زندگی نکن زیرا لحظات زود گذرند با قلبها زندگی کن زیرا قلبها هرگز نمی میرند!!!

پرتو عمر چراغیست که در شمع وجود با نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است.

در زندگی درنگ کن و بیندیش قبل از هر عکس العملی فکر کن ,صبور باش , ببخش و فراموش کن ,بگذار و بگذر از یک نفر گرفته تا هزاران نفر ، همه را دوست بدار.